کوه نوردی فنی

به شانه ام زدی تا تنهاییم بتکانی.... به چه دل خوش کرده ای؟ به تکاندن برف از روی شانه های ادم برفی؟!!

کوه نوردی فنی

به شانه ام زدی تا تنهاییم بتکانی.... به چه دل خوش کرده ای؟ به تکاندن برف از روی شانه های ادم برفی؟!!

سامان نعمتی قربانی شهرت طلبی افراد و گروه ها

به نقل از وبلاگ کلاغ ها

روز گذشته _ سه شنبه ٧/٨/٨٧ _  اعضای تیم اعزامی به قله ی نانگاپاربات گزارش برنامه ی خود را در محل موسسه ورزشی نگین غرب ارائه دادند و خبرگزاری سازمان میراث فرهنگی در سایت اینترنتی خود به انعکاس خبر آن پرداخت . نکته قابل توجه در گزارش این خبرگزاری _ که توسط حسین سلطان زاده از اعضای باشگاه آرش (؟) تهیه شده  _ انتشار نسبتا کامل سخنان شهرام نعمتی _ برادر سامان _ در این جلسه است :

.

.

« ... انسان ها دوست دارند از زیبایی و شکوه کوه برای تامین نیازهای روحی و جسمی خود استفاده کنند و با ایستادن بر روی قله‌ها و شکوه و عظمت کوه شریک شوند. اما همین خواسته به خصوص در هنگام شهرت طلبی افراد و گروهها با قربانی‌دادن‌های غیرمنطقی همراه می‌شوند و برای رسیدن به آن بلندی هزینه‌های سنگینی پرداخت می‌شود... نعمتی گفت: درست است که آلمانی‌ها برای رسیدن به قله نانگا ده ها کشته دادند اما آنها درشرایط حداقل آگاهی نسبت به نانگا و درفضای مبارزه‌جویانه دچار حادثه شدند، حادثه‌ای که هیچ‌گاه نظام فرهنگی کوه نوردی را زیر سوال نبرد و شهرت طلبی حاکم بر گروه آلمانی‌ها به کل آلمان مرتبط بود و می‌خواستند ملتی سرآمد باشند. اما در حادثه نانگا شهرت طلبی فردی و گروهی باعث حادثه شد... هرحادثه بخشی از این مبارزه به حساب می‌آید بخشی که با تمام وجود باید از بروز آن جلوگیری کرد و با کمترین هزینه به کوه دست یافت و در صورت رخ دادن باید به خوبی بررسی و تحلیل شود و با توسعه شناخت و ارتقا سطح تصمیم‌ها و اقدامات در جلوگیری از بروز حادثه در آینده کار کرد... نعمتی در ادامه حوادث کوه نوردی را به دو رویکرد تقسیم کرد و افزود: رویکرد اول؛ در این رویکرد افراد سعی می‌کنند با مقصر تراشی، تناقض گویی و ایجاد ابهام، استفاده از تکنیک مرور زمان و مواردی از این دست، تمایل واقعی حادثه را ابتر کنند. گرهی ناگشوده به گره‌های دیگر اضافه کنند و در صورت اجبار به بررسی موضوع، سعی می‌کنند موضوعات در سطح بماند. از مهمترین دلایل این افراد برای این نوع برخورد با حوادث می‌توان به گریز از مسوولیت‌پذیری و پاسخ‌گویی باور به رسیدن به هدف به هرقیمت، مهم‌بودن هدف و نه کمیت و کیفیت هزینه‌ها، عدم درک ماهیت موضوع و موارد دیگر اشاره کرد... او گفت:‌ اما رویکرد دوم که می‌تواند تامین کننده کلیدی‌ترین نیاز کوه نوردی برای رشد و تکامل به حساب بیاید به ضرورت تحلیل هر حادثه باور عمیق دارد. هرچند که برخی از افراد بسیار مشتاق هستند که در زمان هرچه سریعتر پرونده این حادثه چه در افکار عمومی و چه در جمع کوه نوردان بسته شود و با بروز حادثه‌ای دیگر بذر فراموشی در این خصوص پاشیده شود. اما ویژگی‌ و شرایط این حادثه آن هم در فضای فرهنگی ایران که استخوان‌بندی‌اش بر ایثار و گذشت و همگرایی قرار دارد به گونه‌ای است که بعید است به فراموشی سپرده شود... به اعتقاد شهرام نعمتی، سامان نعمتی برای قروه و استان کردستان کوه نوردی بزرگ است که نقشی پیشرو در همه برنامه‌ها داشته است اما عظمت کار سامان تنها به خاطر اجرای برنامه‌های کوه نوردی وی در داخل ایران نیست . سامان نعمتی با ماندن در نانگا نقش و جایگاه پیشرو در اصلاح و بازنگری در کوه نوردی ایران یافته است... او افزود: همانگونه که برخی از رشته‌های ورزشی دیگر در یک مقطع زمانی بنا به ضرورت متحمل بازنگری و تغییرات اساسی می‌شود برای کوه نوردی ایران، امروز آن لحظه است. لحظه‌ای که سامان نعمتی و حادثه نانگا به ما نشان می‌دهد. این حادثه در زمینه‌های مختلف چالش بزرگی را ایجاد کرده است که متاسفانه برخی از کارشناسان به هر دلیل به آن توجه ندارند و تنها به اینکه ایستادن در قله نانگا افتخار بزرگی است می‌پردازند در حالی که بازتاب تنها ماندن یک کوهنورد ایرانی در ارتفاع 7800 متری آن هم با توجه به شرایط سامان و برنامه اجرا شده، در سطح افکار عمومی جهان و داخل ایران تخریب فرهنگی بزرگ است که تا سالها اذهان را به خود مشغول خواهد کرد...بی‌برنامگی و ضعف‌های سرپرستی و عدم پایبندی به اصول منطقی و ارائه اطلاعات صادقانه در جهت شکل‌گیری برداشتی نسبتا واحد از حادثه آن هم منطبق بر واقعیت از مسائل دیگر این حادثه است که کارشناسان و افراد مرتبط کمتر به آن پرداختند که این موضوع نشانگر تلاش این افراد برای مدیریت زمانی این حادثه به سمت فراموش شدن است؛ غافل از اینکه با این کار جامعه کوه نوردی متضرر اصلی خواهد بود...  نعمتی گفت: امروز برای همه کوه نوردان لحظه‌ای حساس و سرنوشت‌ساز است؛ همانگونه که در اجتماع نبرد میان فردگردایی و خودپرستی افراطی با همگرایی و همبستگی افت و خیز ادامه دارد. امروز با حادثه نانگا این نبرد در جامعه کوه نوردی وارد مرحله جدید شده است و سامان نعمتی با فدا شدن در این راه جهت مسیر خروج از گرداب قله‌پرستی و شهرت طلبی را که اوج خودپرستی است را به ما نشان می دهد... او ادامه داد: تا دیروز اگر کسی گرده قاجر را برای کوه انتخاب می‌کرد که تنها از کوه لذت ببرد و با ایستادن بر قله‌ها بر خود ببالد، بعد از حادثه نانگا هدف دیگری پیدا کرده است هدفی که سامان آن را با تمام وجود به همه ما می‌گوید. کوه نوردی در هر کوه چه بالای هشت هزار متر و چه در یک تپه‌ای در داخل ایران باید در جهت تقویت همبستگی و ایثار انسان‌ها نسبت به هم باشد. »

.

متن کامل گزارش در سایت : خبرگزاری میراث فرهنگی


تا خرخره در باتلاق فرو رفته اید، بیشتر تقلا نکنید !

نوشته شده توسط : نیما ابوکاظمی

ایمیل دریافتی از برادر سامان نعمتی

به دنبال مطالب و اظهارات اخیر سهند عقدائی و کاظم فریدیان در سایت تبلیغاتی تیم نانگاپاربات و تلاش آنان برای مخدوش کردن چهره ی پدر سامان نعمتی با طرح مسئله ی : ...با اینکه پدر نعمتی از اظهار مرگ وی توسط ما اظهار نارحتی می کند و شکایت دارد، اما مدارک بیمه عمر وی را از ما دریافت کرده است چرا که هر کدام از ما بالغ بر 20 میلیون تومان بیمه عمر بوده ایم و چنین عملی تایید نظر ما در خصوص مرگ مرحوم نعمتی است ... ایمیل زیر از طرف پدرام نعمتی ( برادر سامان ) برای این وبلاگ ارسال شده است :

 

تا خرخره در باتلاق فرو رفته اید، بیشتر تقلا نکنید ! 

ـ روز جمعه به تاریخ 27 تیر ماه طی تماس تلفنی خانم خلیلی با پدر سامان خبر از گم شدن سامان می دهد و بعد از چند ساعت طی تماسی در مورد امداد هلی کوپتر و مبلغ 160 میلیون ریالی صحبت می کند  و با توجه به شوکی که به پدر و خانواده سامان وارد شده بود پدر سامان اظهار می دارد که فعلاً نقداً 40 میلیون ریالی دارم ولی تا نیم ساعت دیگر تهیه می کنم شماره حساب بدهید که کل مبلغ را واریز نمایم ، که خانم خلیلی به ایشان می گویند که با شما تماس می گیرم و بعد از حدود نیم ساعت پدر سامان خودش با خانم خلیلی تماس می گیرد و به ایشان می گوید که شماره حساب بدهید تا هر مبلغی که لازم است را واریز نمایم وهر گونه عملیات امداد و نجاتی که امکان انجام آن برای سامان هست  صورت بگیرد و اصلا ملاحظه مالی نکنید (مگر از جان و زندگی فرزند برای یک پدر چیز با ارزشتری وجود دارد!) و ایشان اعلام می کند که مثل این که مشکل مالی حل شده است.

و اما آقای سهند عقدایی با وقاحت تمام در خبرگزاری ایرنا (خبر گذاری جمهوری اسلامی 27/6/87) اینگونه بازگو می کند " پس از مطلع شدن خانواده سامان از موضوع، پدر وی نزد مسئولان باشگاه آمد و مبلغ 40 میلیون ریال برای باشگاه آورده بود تا در صورت نیاز، آن را برای عملیات امداد هزینه کنیم." در صورتی که تنها شهرام عموی سامان و پدرام برادر سامان از شنبه صبح در محل باشگاه دماوند حضور داشتند و لازم به ذکر می باشد که پدر سامان در آن روزها اصلا به تهران نیامده و در تهران نبودند ، و حالا شرح واقعه از زبان شهرام و پدرام :

 1- در همان روز مدیر عامل محترم شرکت هفت گوهر به باشگاه آمد، پس از رفتن ایشان آقای وحید بهرامی (مدیر عامل باشگاه دماوند) اعلام کردند از طرف شرکت هفت گوهر چکی به مبلغ 500 میلیون ریال جهت عملیات نجات تقدیم باشگاه دماوند گردید که به نوبه خود کمال تشکر را از مدیر عامل این شرکت و حس انسان دوستی ایشان داریم.

2-  همچنین آقای کامران کاویان مدیرعامل محترم شرکت نارون آرا ، حامی برنامه  در همین روز شنبه شخصا بعد از تماس تلفنی خانم مژگان خلیلی با ایشان و توضیح واقعه ، آقای کاویان  بیان کرده بودند که به هر قیمتی باید آن هلی کوپتر برای امداد به سامان (نه هلی کوپتری که 4 نفر را برای کمک به در آوردن طنابهای کمپ 2 به 1 از زیر یخ وپایین آوردن اعضای تیم باشد، بلند شود و در نهایت امداد به نام سامان باشد !)   بلند شود و هزینه امداد اصلا مهم نیست.

3-   مدیر عامل باشگاه دماوند نیز در همین روز ادعا داشتند که خود باشگاه هم مشکلی برای تامین این هزینه ندارد (البته مثل این که برای اعضای این تیم به استثنای تنها قهرمان غیر دماوندی یعنی "سامان عزیز" مشکلی وجود نداشت).

4- تا این که این قائله با ضمانت فدراسیون جهت امداد به سامان به پایان رسید و این مشکل تامین هزینه مالی به طور کامل در همان صبح شنبه حل شد و در این مدت آقای همایون نعمتی پدر سامان چندین تماس با خانم خلیلی برقرار کردند که خانم خلیلی هر دفعه بیان داشتند که مشکل مالی به طور کامل حل شده و اکنون به فکر مراحل بعدی امداد ی باشند و همچنین خیال اقای همایون نعمتی از این بابت یعنی تامین هزینه نیز از طرف پدرام و شهرام که در تمامی مراحل بالا در محل باشگاه حضور داشتند راحت  شده بود.

 -  در این روزها همچنین شاهد گزارشات کذبی از جانب سهند عقدایی در روزنامه ایران به تاریخ 21/6/87 در مورد توقف عملیات امداد از سوی خانواده نعمتی بدین صورت که بنا به گفته سهند عقدایی : ... تا اینکه بعد از یک هفته از حادثه، در تاریخ 3/5/87 کمیته بحران که مرکزش در تهران بود با حضور نمایندگان فدراسیون کوه‌نوردی، هیات کوه‌نوردی استان تهران، خانواده سامان نعمتی، باشگاه دماوند و ... تشکیل شد و به اتفاق آرا رای دادند که به لحاظ اینکه امکان زنده ماندن کسی در ارتفاعات بالای 7000 متر بیش از دو سه روز وجود ندارد سامان قطعا فوت کرده و پروژه امداد باید متوقف شود چرا که رفتن هرکسی به آن ارتفاع برای امداد می‌تواند به بروز حادثه دیگری منجر شود. این رای به ما ابلاغ شد و ما پروژه امداد را متوقف کردیم... ، که برای اطلاع شما عین صورتجلسه که به امضای 14 نفر رسید در پایین تقدیم می گردد و البته بماند که آقای عقدایی در ادامه مطالب خود در این روزنامه  از تلاش یک هفته ای بی وقفه اعضای تیم برای کمک و امداد به سامان نیز به صورت پر رنگ یاد کرده بودند که حتما در همین روزها از مراسم بریدن کیک و پایکوبی و چهره های بشاش و مسرور از صعود قله  اعضای تیم در هنگام رسیدن به بیس کمپ تا زمان ترک آنها عکسهایی برای اطلاع خوانندگان گذارده خواهد شد تا این که مهر تاییدی بر گفته های آقای سهند عقدایی مسئول روابط عمومی گذارده باشیم که همگی این احساس همدردی اعضای تیم را با فلشرهای روز صعود  تیم بر روی سایت و بعد از آن ، همچنین پیامهای تبریک و شاد باش  مختلف همزمان با معلوم نبودن سرنوشت سامان عزیز بدون آوردن کوچکترین نامی از این قهرمان بزرگ  و در نهایت بازدید از اماکن توریستی اعضای تیم  تا ok شدن بلیط پرواز به تهران را که قبلا دیده بودیم و خیلی برایمان جالب است که گزارشی از تلاش یک هفته ای این تیم را ببینیم و یا بشنویم !   

 صورتجلسه مورخه 3/5/87 ساعت 10 صبح الی 13

 در جلسه ای که به منظور تبادل نظر و همفکری در خصوص ادامه ی فعالیت ها ی امداد و نجات و بازگشت اعضای تیم نانگاپاربات با دعوت قبلی در محل باشگاه کوه نوردی و اسکی دماوند تشکیل شد،پس ازبحث و تبادل نظر نتایج زیر حاصل و به تایید حاضرین رسید:
1.
 
بازگشت تیم حاضر در بیس کمپ با توجه به رضایت آقای همایون نعمتی
2. استقبال از تیم صعود کننده به نانگاپاربات با هماهنگی‌خانواده ی نعمتی و توجه ویژه به آقای سامان نعمتی به عنوان بازگشاینده ی نانگاپاربات
3. تصحیح خبر و عذرخواهی درباره ی اخبار منتشره در مطبوعات خصوصا روزنامه ی اعتماد ملی
4. بحث و مشاوره برای اعزام تیم جستجوی‌کوه نوردی با شرکت
   A.T.P   باشگاه دماوند و خانواده ی آقای نعمتی]

اسامی حاضرین درجلسه:
1.جناب آقای موسوی بازرس محترم فدراسیون کوه نوردی
2.آقای حسین رضایی روابط عمومی فدراسیون کوه نوردی
3.آقای کاوه کاشفی رییس محترم هیئت کو ه نوردی استان تهران
4. آقای دکتر حشمت الله حیدریان کارشناس حقوقی
5. آقای محمد نوری نماینده ی انجمن و پیشکسوت هیمالیانوردی ایران
6. آقای کیومرث بابازاده نماینده ی انجمن کوه نوردان ایران
7. آقای بهادری مسئول فنی انجمن کوه نوردان ایران
8. آقای مهندس رضا وجوهی نماینده ی شرکت نارون آرا
9. آقای نوروزی نماینده ی شرکت نارون آرا
10. آقای همایون نعمتی
11. آقای شهرام نعمتی
12.آقای
 
عطاالله آزادی مسئول فنی گروه قاجر قروه
13. آقای داوود زکی پور بازرس باشگاه دماوند
14. آقای فرخ رحمدل
15.آقای وحید بهرامی مدیرعامل باشگاه دماوند
16. مژگان خلیلی منشی جلسه و مسئول روابط عمومی تیم نانگاپاربات

با توضیح حسین رضایی ، مسئول روابط عمومی فدراسیون کوهنوردی (بخش های آبی رنگ)

در جلسه ای که به منظور هم اندیشی در خصوص وضعیت فعلی تیم نانگاپاربات ، با دستور جلسه ی ؛ " روند فعالیت ها ی جستجو ، امداد و نجات کوه نورد مفقود شده ی این تیم « سامان نعمتی » " پیرو دعوتنامه ی رسمی ، در محل باشگاه کوه نوردی و اسکی دماوند ( در مورخ ؛ پنج شنبه ، ۳ تیر۱۳۸۷ از ساعت ۱۰ صبح لغایت ۱۳ ) تشکیل شد ، پس ازبحث و تبادل نظر ؛ نتایج زیر حاصل و به تأیید حاضرین رسید:

نتایج حاصله بر اساس دستور جلسه ؛

* بازگشت تیم حاضر در بیس کمپ ( دیگر اعضای تیم نانگاپاربات ) با توجه به وضعیت نفرات و لحاظ رضایت جناب همایون نعمتی (پدر سامان نعمتی ) .

* بررسی و مشاوره جهت اعزام تیم جستجوی ‌کوه نوردی با شرکت A.T.P  پاکستان ، باشگاه دماوند و خانواده ی نعمتی

... و مواردی که در حاشیه ی این جلسه و به نوعی خارج از دستور مطرح شد ؛

* تصحیح خبر و عذرخواهی - توسط این باشگاه - درباره ی اخبار منتشره در ؛ مبادی خبری ، مطبوعات از جمله ؛ روزنامه ی اعتماد ملی و در پایگاه خبری این صعود ( با توجه به نظر خانواده ی نعمتی و انتقادشان از نحوه ی پرداختن به کوه نورد مفقود شده ).

* براساس نظر دست اندرکاران باشگاه دماوند ؛ برگزاری مراسم استقبال از تیم نانگاپاربات ( توسط باشگاه ) با هماهنگی‌ و ملاحظات خانواده ی نعمتی . همچنین به پیشنهاد بازرس فدراسیون -در مراسم استقبال این باشگاه- به آقای «سامان نعمتی » به عنوان -عضو پیشرو گروه - بازگشاینده ی نانگاپاربات توجه ویژه و پرداخته شود .

*  درایرنا - خبرگزاری جمهوری اسلامی 27/6/87 گزارشی بی ربط و کاملا بی شرمانه از سهند عقدایی با این مضمون  که" با اینکه پدر نعمتی از اظهار مرگ وی توسط ما اظهار نارحتی می کند و شکایت دارد، اما مدارک بیمه عمر وی را از ما دریافت کرده است چرا که هر کدام از ما بالغ بر 20 میلیون تومان بیمه عمر بوده ایم و چنین عملی تایید نظر ما در خصوص مرگ مرحوم نعمتی است" واین در پی تماس تلفنی فریدیان با پدرام است که از وی می خواهد بیاید و مدارک شخصی سامان را به او دهد و خانواده نعمتی (پدر سامان و پدرام) در باشگاه دماوند مدارک سامان (پاسپورت و بیمه نامه و ....) را دریافت می دارند، حال آقای عقدایی به نظر شما نباید مدارکی که مربوط به سامان می شده از شما گرفته شود؟ (نکند شما خود را مالک پاسپورت و بیمه نامه سامان می دانید؟) اگر 20 میلیون تومان بیمه عمر برای شما برابر ارزش جان یک انسان است ( که البته برای شما ارزش انسان با برگه کاغذی برابری میکند) برای خانواده سامان به پشیزی نمی ارزد و گفتنی است برای خواننده عزیزی که این جریان را پیگیری می کند اینکه بعد از آمدن این به اصطلاح همنوردان  در پی درخواستهای پدرام از کاظم و باشگاه دماوند برای تحویل وسایل سامان ، آنها وسایل را با پیک برای برادری که از نبود برادرش حال و روز بسیار بدی دارد می فرستند و وقتی دوست پدرام برای تحویل وسایل به جلوی درب می رود نه تنها کسی از افراد تیم را نمی بیند بلکه با درخواست راننده آژانس برای هزینه پیک مواجه می شود.( و این مطالبی از ابراز همدردی با برادر و خانواده سامان از جانب تیم و باشگاه دماوند در همان روزهای اول بازشت گروه بود) جالب بود نه؟؟؟؟؟ .

*    با دیدن گزارش صعود جدیدی  که از طرف سرپرست فنی تیم در خبرگذاری ایرنا به تاریخ 27/6/87 می بینیم واقعا دیگر نمی دانیم در برابر این همه اخبار ضد ونقیض سایت ایرانین چلنجرز، اعضای گروه، باشگاه دماوند و اخبارهای کاملا کذب و نادرستی که از جانب روابط عمومی وسرپرستان این تیم گفته می شود از چه کلمه ای  در مورد آنها استفاده کنیم فقط این را میتوان به آنها گفت که هر چه بیشتر تقلا می کنند بیشتر و سریعتر در باتلاق فرو میروند.

اما متاسفانه اکنون از طرف  مدیر مسئول  باشگاه اسپیلت  آقای  ذبیح الله حمیدی، شعاری با عنوان   پیشرفت کوهنوردی  در ایران با زیر پا گذاشتن انسانیت به گوش می رسد و برداشت ایشان از شکایت خانواده نعمتی که آن را  به غلط « ضربه ای جبران ناپذیر به فرهنگ ورزش کوهنوردی قلمداد می کنند ! » که بالواقع این حرکت به منظور بیدار کردن عده ای و کمک به حفظ ماهیت و ذات  کوهنوردی است که ورزشی انسان ساز می باشد که آن  را با تمام قدرت و سرعت به سمت نابودی و فراموش کردن انسانیت می کشانند می باشد تا برای رسیدن به یک برگ کاغذ به نام "گواهی صعود" حاضر به انجام هر کاری باشند ولو این که هر فاجعه ای را به بار   بیاورند و اما برای نجات سامان های دیگر در آینده بسیار نزدیک و از طرف چنین افراد و باشگاهها باید فکری کرد و باید به این افراد شوکی وارد شود و آنها را به خود بیاورد.

*   و اما در مورد تصویر گزارشی  که در مورد متوقف شدن عملیات امداد شرکت ATP از طرف کاظم فریدیان  در فدراسیون وجود دارد لازم است که به استحضار برسانیم، آن گزارشی که باشگاه دماوند و اعضای تیم مدعی آن می باشند مربوط به تاریخ 23 جولای می باشد که فقط برای پرده گذاشتن به گزارش 21 جولای است و در این گزارش ، یعنی 21 جولای آقای فریدیان رسما خواستار توقف عملیات از شرکت ATP بوده اند،  که در آینده حتما در اختیار مراجع قضایی قرار می گیرد و به استحضار خوانندگان عزیز میرسد ولی برای آگاهی بیشتر توجه شما را به ایمیلی در تاریخ 25 جولای که در پی درخواست پدرام از شرکت ATP که چرا هیچگونه عملیات امدادی برای سامان انجام نمی شود در صورتی که ایتالیاییها که در رخ دیگر نانگا پاربات در همین زمان گرفتار شده بودند و در تاریخ 23 جولای نجات پیدا کردند و هلی کوپتر توانست که تا ارتفاع 6000 متری برای آنها پرواز کند ؟! و جوابیه این شرکت در پاسخ به ایمیل پدرام :

Ø     Date: Friday, July 25, 2008, 6:36 PM

Ø     >
> We were told to drop 4 climbers to locate him on the
> mountain. We dropped
> them on 20 Jul. After that we have not received any request
> for helicopter
> search. You may like to contact Mr Naik Nam for further
> details on.
> We are waiting for them to give us fresh orders about
> search.
>
> We pray to Allah for the safety of your relation. Ameen.

 همانطور که می بینیم بعد از 20 جولای هیچ درخواستی جهت امداد و در اختیار قرار گرفتن هلی کوپتر از جانب تیم ایرانی از شرکت ATP انجام نگرفته بود و آنها منتظر سفارش تازه ای برای از سر گرفتن عملیات امداد بودند که هیچگاه این امر میسر نگردید چون آقای فریدیان به طور کامل عملیات امداد را در تاریخ 20 جولای متوقف نموده بودند و تصویر این گزارش در روز 21 جولای در اختیار فدراسیون کوهنوردی قرار گرفت. واقعا این قهرمان بزرگ ما "سامان عزیز" چه حرفهایی برای گفتن داشت و چه اتفاقی در آن بالا رخ داده بود که اعضای تیم و باشگاه دماوند این همه از برگشت او واهمه داشتند، که این تیم دستپاچه با تمام قدرت و سرعت سامان را ترک و رها کردند و خود را به بیس کمپ رساندند و در این مدت جلوی هر گونه عملیات امداد را برای سامان گرفتند. انشاالله در آینده نزدیک تمامی مسائل روشن خواهد شد. و تنها جای یک سوال وجود دارد که اگر به جای سامان اتفاقی برای یکی دیگر از اعضای تیم می افتاد باز به همین صورت با مسئله برخورد می کردند. جواب این سوال را باشگاه دماوند و همه افرادی که در این روزها کاسه داغ تر از آش شده اند با مراجعه به وجدان خود بدهند !؟ 

نوشته شده توسط : نیما ابوکاظمی

از بخش پیام ها : نگاه منتقد ادبی به عملکرد فریدیان و عباس محمدی

جناب آقای رامین شجاعی ؛

سلام ؛

1 - به دروغ­پردازی­ها و بزرگ­نمایی­ها اشاره­ای مختصر و گذرا داشته­اید ؛ اگر کسی بخواهد آن­ها را به­طور کامل فهرست کند فکرمی­کنم به تنهایی یک بولتن خواهد شد ؛ اجازه دهید بنده هم یک مورد دیگر را اضافه کنم ؛ در خبر شمارۀ 8 پای­گاه اطلاع­رسانی تیم ، به تاریخ جمعه 7 تیر 1387 ، ای­میل و عکس­های ارسالی فریدیان از کمپ اصلی ، منتشر شد ؛ فریدیان می­نویسد :
« ... هزار متر ارتفاع یخچال با شیبی بین 60 تا 75 درجه ... »
حالا به عکس­های مربوط به این یخچال توجه کنید :

 

 



2 - ظاهراً آقای عباس محمدی منتظر اند تا باشگاه دماوند ، "پنجمین قربانی" را تقدیم کند تا شاید دربارۀ ایشان قلم رنجه فرمایند ؛ البته چون ایشان قویاً به کار نو در کوه­نوردی معتقد هستند و این عنوان را قبلاً به جای دیگری اعطا نموده­اند ممکن است منتظر « ششمین قربانی » باشند تا مقالۀ ایشان هم کاری نو در عرصۀ مطبوعات کوه­نوردی باشد ؛

عباس محمدی می­نویسد که 9 ماه پس از حادثۀ گاشربروم یک ، دست به قلم برده است ؛ فرصت نبود تا جست­وجویی در مورد صحت این مطلب انجام دهم ؛ فقط تصادفاً به مطلبی با عنوان "محمد اوراز ، شیر در زنجیر ... " در گاه­نامۀ شمارۀ 9 انجمن که در تاریخ بهمن 1382 یعنی کمی بیش از 5 ماه پس از حادثه منتشر شد ، برخورد نمودم ؛ لازم به توضیح نیست که مقالات مندرج در این گاه­نامه ممکن است هفته­ها و یا ماه­ها قبل نوشته شده باشند ؛ محمدی می­نویسد :

« اگرچه فدراسیون ، به­ویژه پس از مرگ اوراز ، کوشیده است تا با بیان عنوان­هایی مانند « مربی درجه یک » ، « مرد سال کوه­نوردی » ، « دارنده­ی عناوین مختلف جهانی » ، « قهرمان قهرمانان کوه­نوردی » ( گاهنامه­ی اورست ، شماره­ی 10 و ... ) از آن زنده­یاد چهره­ای بسیار برجسته ارایه دهد ( و این برای سلب مسئولیت احتمالی در خصوص مرگ او می­توانسته مؤثر باشد ) ، اما واقعیت این است که فدراسیون نتوانسته بود از جنبۀ فنی کوه­نوردی ، چیزی به اوراز اضافه کند که در ردیف کارهای هیمالیایی که جهانیان انجام می­دهند ، به معنای کارشناسانه ، باارزش به­شمار آید »

 

.
http://www.fa.iranianchallengers.com/modules.php?name=News&file=article&sid=41

همان­گونه که مشاهده می­کنید ، شیب کلی یخچال در قسمتی که در این دو عکس دیده می­شود ( با توجه به این­که هر دو عکس از پهلو گرفته شده­اند و نیم­رخ شیب را نشان می­دهند ) حدود 40 درجه و یا کم­تر است و اگر برخی قسمت­های جزئی را در نظر بگیریم شاید به زحمت به 45 درجه برسد ؛ لابد از نظر فریدیان ، این قسمت­ها که عکس آن­ها را به عنوان بخشی از همان یخچال منتشر می­کند ، جزء آن "هزار متر یخچال" نیستند ؛ شاید هم ما خبر نداریم و نمی­دانیم که در ریاضیات جدید 40 و 45 و کم­تر از آن ، بین 60 تا 75 است ؛ اگر فریدیان مفهوم درجه را می­داند و یا می­تواند شیب را تا حدودی درست تخمین بزند ، باید گفت که دروغ­پردازی و بزرگ­نمایی کرده است ؛ و اگر نمی­داند درجه چیست و یا نمی­تواند شیب را تا حدودی درست تخمین بزند ، چرا به خود اجازه می­دهد در مورد مسایلی که دانشش را ندارد اظهار نظر کند ؟

و حالا به سادگی می­توانید به جای "فدراسیون" و مرحوم "اوراز" ، « باشگاه دماوند » ( یا « تیم نانگاپاربات » یا « سرپرست و مسؤول فنی تیم » یا ... ) و مرحوم « سامان نعمتی » را قرار دهید و آن­­گاه ببینید که آیا برای گفتن یا نوشتن چنین جملاتی ، با وجود رفتار­هایی که پای­گاه اطلاع­رسانی تیم نانگاپاربات و نیز باشگاه دماوند از خود نشان داده است ، نیازی به انتظار برای شنیدن یا خواندن گزارش اعضای تیم و "تحلیل واقعه" هست یا خیر ؛

محمدی در همین مقاله می­نویسد :

« یک راه درس گرفتن ، نگاه انتقادی به حادثۀ پیش آمده ، و دیدن نقطه­ضعف­های دست­اندرکاران برنامه­ها است ؛ با این کار می­توان انتظار داشت که اگر حادثه­ای روی داد – که این در کوهستان طبیعی است – مدیریت شرایط بحرانی ، شیوه­های جستجو برای گم­شدگان ، رفتار اعضا با آسیب­دیدگان ... و اطلاع­رسانی پس از حادثه ، مطابق با استانداردها باشد ، و نشانه­ای از اهمال در آن یافت نشود »


لابد تا این­جای کار تمام این موارد به­خصوص آن مورد آخری مطابق با استانداردها بوده است و نشانه­ای از اهمال در آن یافت نشده است که آقای محمدی تمام کارخانه­ها و خطوط تولید انبوه مقاله و سخن­پردازی­های پرمایه را به علت تقارن با تعطیلات تابستانی به مرخصی فرستاده­اند و خود نیز "سوار" بر « تــایــتــانــیــک خوش­خیالی » شان ، در تدارک و مشغول "بازی عشق و مرگ" شده­اند ؛