کوه نوردی هم مانند هر ورزش دیگری دارای قوانین ، اصول و بنیان های آموزشی خاص خود می باشد . قوانین ، اصول و بنیان هایی که امروزه _ و بیش از هر زمان دیگری _ با شاخه های مختلف علوم پیوند یافته و نقش حیاتی آن در انجام هر گونه فعالیت و برنامه موفق و ایمن در این ورزش ، واقعیتی غیر قابل انکار به شمار می رود . نگاهی گذرا به پاره ای از حوادث تراژیک و مرگبار کوه نوردی ایران به روشنی گواه بی اعتنائی و عدم توجه جدی سازمان دهندگان و سرپرستان و شرکت کنندگان در برنامه های کوه به این قوانین ، اصول و بنیان های علمی و آموزشی می باشد . بعد از حادثه ی سیل دره ی اندرسم در تابستان سال 84 و مرگ یازده تن از کوه نوردان استان قزوین ، ریزش بهمن های متوالی محور شمشک _ دیزین در روز پنج شنبه 15 بهمن 1388 ، یکی دیگر از تلخ ترین و غم بار ترین روزهای تاریخ کوه نوردی ایران را با مرگ 8 کوه نورد استان تهران رقم زد . انتشار گزارشی تقریبا کامل و لحظه به لحظه از جریان این حادثه توسط یکی از شاهدان و بازماندگان به نام پرویز شجاعی پارسا در وبلاگ ایران سرزمین من ، موجب گردید بتوانیم تلاشی را در جهت نقد و بررسی عملکرد سرپرست برنامه " فرشاد خلیلی " به انجام برسانیم . تلاشی که هدف آن دست یابی به تجربیات و آموزه هایی برای به حداقل رساندن این گونه وقایع و رویدادها در کوه نوردی کشورمان می باشد.
.
***
حادثه ی روز پنج شنبه 15 بهمن 88 برای تیم اعزامی باشگاه دماوند بوده است . تیمی حدودا سی نفره از کار آموزان کوه نوردی و داوطلبان عضویت رسمی این تشکل که به سرپرستی و مربی گری فرشاد خلیلی و دو کمک مربی به نام های حسن بیرجندی و پیمان ثروت ، همراه با دو مینی بوس برای اجرای کلاس آموزش غار برفی _ با پرداخت هزینه ی هر نفر 250000 ریال _ عازم گردنه ی دیزین می شوند . بررسی اظهارات بازماندگان و گزارش منتشر شده ی شجاعی پارسا نشان دهنده ی زنجیره ای از اشتباهات فرشاد خلیلی به عنوان سرپرست برنامه است که تیم کوه نوردان مبتدی و کارآموزان باشگاه دماوند را گام به گام به فاجعه نزدیک کرده است :
اشتباه اول
انتخاب گردنه ی دیزین به عنوان منطقه ای دوردست ، مرتفع و دارای جاده ارتباطی فوق العاده خطرناک در فصل زمستان ، برای برگزاری کلاس آموزشی کوه نوردان مبتدی ، انتخابی اشتباه بوده است . برای هر سه ویژه گی ذکر شده این منطقه نیز می توان دلایلی را ذکر کرد . دوردست : که امکان و ظرفیت عملیات امدادی در مواقع لزوم را بسیار محدود و با مشکل روبرو می کند . مرتفع : که در فصل زمستان مترادف با سرمای شدیدتر و یخ زدگی است و بخصوص برای اجرای کلاس آموزش غار برفی بسیار بی معناست...
" توسط مرحوم خلیلی ، محل های کندن غار مشخص شد و همنوردان در گروه های 5 و یا 6 نفره مشغول به کندن غار برفی شدند . پس از اندک زمانی متوجه شدیم که مشغول کندن غار یخی هستیم نه برفی . چرا که لایه های پایینی برف کاملا" تبدیل به یخ شده بود و کندن آنها انرژی بسیار زیادی را می گرفت ولی ناامید نشدیم و کار را با شدت بیشتر ادامه می دادیم ... از گزارش شجاعی پارسا " . و خطرناک به لحاظ راه ارتباطی : با وضعیت محور شمشک به دیزین در فصل زمستان ، اغلب کوه نوردان و اسکی بازان استان تهران آشنائی دارند . اولین محور کوهستانی است که با آغاز اولین بارش ها ، خطرناک و غیر ایمن و یا مسدود بودن آن توسط اطلاعیه های پلیس راه اعلام می شود و اولین محور کوهستانی است که با آغاز اولین بارش های برف ، خبر ریزش بهمن های سهمگین آن را بلافاصله در خبرها می شنویم .
.
اشتباه دوم
بی اعتنائی و عدم توجه فرشاد خلیلی به عنوان سرپرست برنامه به پیش بینی ها و اعلام وضعیت جوی توسط سازمان هواشناسی و دیگر سایت های معتبر ، به هیچ عنوان پذیرفتنی نیست . اطلاع و آگاهی دقیق از وضعیت آب و هوائی منطقه ، یکی از همان قوانین ، اصول و بنیان هایی ست که در بالا به آن اشاره شد و در بسیاری از متون آموزشی به عنوان یکی از وظایف اساسی سرپرستان ، تاکیدهای فراوانی برای آن وجود دارد :
" شرح وظایف سرپرست ... حفظ ایمنی : مهمترین موضوع در برنامه های کوه نوردی ، ایمنی اعضاست که از همان مرحله ی برنامه ریزی باید در دستور کار قرار گیرد ... چک لیست سازماندهی و راهبری گروه ... پیش از برنامه : از پیش بینی وضع هوا و شرایط بارندگی ، ریزش بهمن و ... آگاه شوید ... طرح درس مربی گری درجه 3 کوه پیمائی ویژه مربی _ انتشارات فدراسیون "
" رهنمودهائی برای اجتناب از بهمن زدگی به کوه نوردان و اسکی بازان : ... همیشه از توصیه های هواشناسی مطلع باشید و از آنها پیروی کنید ... گاهنامه آموزش شماره 1 _ انتشارات باشگاه دماوند"
" قبل از بروز حادثه باید پیش بینی کرد : در صورتی که می توان پیش بینی هوای بد را نمود... هم چنین بلافاصله بعد از ریزش برف تازه ، بهتر است از اجرای برنامه کوهستانی منصرف شد ... جزوه بهمن شناسی _ انتشارات باشگاه دماوند "
.
اما حکایت تیم کارآموزان باشگاه دماوند به سرپرستی فرشاد خلیلی از گونه ای دیگر است . نه فقط به پیش بینی و اعلام وضعیت جوی توجه نمی شود ... "دستور حرکت توسط مرحوم خلیلی که سرقدم بود صادر شد ، من پشت سر او و دیگران پشت سر من به راه افتادیم . در طول مسیر با ایشان کمی هم صحبت شدم و اولین چیزی که گفتم در باره هوا و هواشناسی بود و ایشان گفت فکر نمی کردم هوا به این حد خراب باشد... از گزارش شجاعی پارسا " و در نتیجه لغو یا تغییر برنامه به موقعیتی مناسب تر صورت نمی گیرد بلکه در مواجهه رودرو با شرایط بحرانی منطقه نیز همچنان اصرار برای ادامه ی برنامه وجود دارد . جالب است که شجاعی پارسا به عنوان یک کارآموز مبتدی می تواند تصمیم عاقلانه ی بازگشت را تشخیص دهد اما فرشاد خلیلی نمی تواند : " ... هر چه به گردنه دیزین نزدیکتر می شدیم وضعیت هوا به مراتب بدتر میشد ... پس از اندک زمانی و در حدود ساعت 9 صبح ، به غیر از خودروهای دو دیفرانسیل باقی خودروها با مشکل جدی مواجه شدند و خیلی ها تصمیم عاقلانه گرفتند و بسمت تهران مراجعت کردند ...
بالاخره مینی بوس ما هم در دو کیلومتری گردنه دیزین به دلیل حجم زیاد برف بر روی جاده و همینطور نامناسب بودن لاستیک هایش به مشکل خورد و پس از حدود یکساعت تلاش بی نتیجه ، در نهایت، لودر راهداری به کمک ما شتافت و مینی بوس را از برف رها کرد و کمک کرد که به سمت تهران برگردد و ما پیاده به سمت گردنه دیزین راهی شدیم ... از گزارش شجاعی پارسا "
نکته 1 : راهداری محور شمشک _ دیزین را مسدود نکرده بود ... علائم هشدار دهنده ای در مسیر وجود نداشت ... وضعیت و نظام مدیریت راه های کشور نابسامان است ... و ده ها و ده ها مسئله ی دیگر که همه ما بخوبی از آن آگاهی داریم ... اما و آیا این ها می تواند پاسخ و توجیه مناسبی برای تصمیمات غلط و اصرارهای نابجای ما برای ادامه برنامه باشد ؟ مگر نه آنکه ما به عنوان سازمان دهندگان و سرپرستان برنامه های کوه بایستی پیش از و بیش از هر چیز دیگری تابع قوانین ، اصول و بنیان های ورزش خود باشیم و از آن ها پیروی کنیم ؟ اجرای برنامه و اعزام تیم از اساس اشتباه بوده است و این منطقی و پذیرفتنی نیست که حالا برای گریز از پاسخ گوئی و طفره از قبول مسئولیت بگوئیم چرا مسیر را مسدود نکرده بودند و چرا ... ضمن آنکه در عمل دیدیم حتی با وجود مسدود بودن مسیر به دلیل شرایط طبیعی ( حجم برف ) باز هم اصرار برای اجرای برنامه وجود داشته است و ضمن آنکه در عمل دیده ایم که حتی با وجود مسدود اعلام کردن جاده : سه سال پیش تیمی از اعضای _ باز هم _ آزمایشی باشگاه دماوند به سرپرستی بهنام ناصحی و با کمک مهیار پورعبداله بعد از مواجه شدن با بسته بودن محور شمشک _ دیزین به دلیل خطر ریزش بهمن ، حرکت پیاده ی خود را به طرف گردنه دیزین ادامه می دهد که آنان نیز دچار حادثه بهمن می شوند و پیکر بی هوش جواد قارایی را از زیر برف ها بیرون می کشند و ... ( نقل: یکی از مربیان باشگاه دماوند )
نکته 2 : در سایت های معتبری مانند snow-forecast پیش بینی و اعلام وضعیت جوی برای سه نوبت صبح ، بعدازظهر و شب صورت می گیرد و لذا نمی تواند منطقی و پذیرفتنی باشد که به امید و احتمال بهبود اتفاقی (!) شرایط آب و هوائی عازم منطقه شویم . شاید در مورد تیمی زبده و برای اجرای صعودی دشوار و حرفه ای _ و با آگاهی و قبول مسئولیت تمام مسائل و اتفاقات ممکن _ حتی با وجود اطلاع از وضعیت جوی نامناسب برای اجرای برنامه اقدام شود اما هیچ سازمانده و هیج سرپرستی حق و اجازه کوچک ترین ریسکی را برای اجرای یک کلاس آموزشی و کوه نوردان مبتدی شرکت کننده در آن ندارد .
.
اشتباه سوم
حدود 4 ساعت بعد از رسیدن تیم به گردنه ی دیزین و تلاش برای برگزاری کلاس ، سرانجام فرشاد خلیلی تسلیم می شود و لغو کلاس آموزشی خود را اعلام می کند :
" ساعت 14بود که مرحوم خلیلی همه دوستان را جمع کرد و گفت بدلیل نامناسب بودن شرایط جوی و برف موجود در منطقه ، جهت درست کردن غار برفی ، برنامه را بایستی کنسل کنیم و به تهران مراجعت کنیم که با شنیدن این خبر همنوردان با صدای بلند اظهار خوشحالی کردند.. از گزارش شجاعی پارسا "
در زمان استقرار تیم بروی گردنه ، عکس های منتشر شده در وبلاگ ایران سرزمین من بخوبی نشان دهنده ی وضعیت جوی منطقه و بارش سنگین برف است :
.
در چنین وضعیت جوی و با این میزان بارش سنگین برف تازه ، تصمیم به راهپیمائی تیم پرجمعیت کارآموزان باشگاه دماوند در طول محور کوهستانی و ناامن دیزین _ شمشک و با آن سابقه ی آشنا در ریزش بهمن های متوالی ، تصمیمی اشتباه و بسیار خطرناک از سوی فرشاد خلیلی بوده است .
بی توجهی او به بسیاری از مفاهیم و اصول علمی آموزش های بهمن شناسی _ که خودش اغلب مدرس آن برای کارآموزان بود _ براستی غیر قابل درک می باشد . در جزوه های آموزشی خود باشگاه دماوند و در بحث های مربوط به بهمن شناسی می خوانیم :
" بعد از بارش برف تازه ، احتمال ریزش بهمن افزایش می یابد ... و در تحقیقات موسسه برف و بهمن شناسی سوئیس این نتایج بدست آمده است : همراه با باد ، میزان بارش 40 تا 60 سانتی متر دارای درجه خطر 3 بوده و به معنای خطر زیاد در جاده ها و راه های کوهستانی است ..."
یا در کتاب " بهمن " از انتشارات دانشگاه تهران آمده است : " بدیهی است که در بین تمام عوامل شرکت کننده در تشکیل بهمن ها ، برف اصلی ترین عامل می باشد . بارش برف تازه عامل شروع سقوط بیشترین بهمن ها است . بیش از 80 درصد سقوط بهمن ها در خلال یا بلافاصله پس از بارش برف اتفاق می افتد ... "
و شاید فقط با چنین زمینه ای از اطلاعات تئوریک و علمی بتوانیم میزان بسیار بالای خطر و ریسک را در تصمیم فرشاد خلیلی دریابیم و با آمیزه ای از حیرت و شگفتی و دلهره به عکس های راهپیمائی تیم پرجمعیت کوه نوردان مبتدی باشگاه دماوند در یکی از خطرناک ترین محورهای کوهستانی ایران نگاه کنیم !
..
اشتباه چهارم
" ساعت 15:15 و پس از طی کردن حدود 3 کیلومتر از گردنه دیزین به سمت شمشک به تجمعی از خودروها رسیدیم که در حال انتظار بودند . وقتی کمی جلوتر رفتیم متوجه سقوط بهمن و مسدود شدن جاده شدیم و عوامل راهداری با یک دستگاه لودر در حال تمیز کردن جاده بودند . مرحوم خلیلی شروع کرد به نظاره کردن بهمن و صحبت کردن با راهداران ... از گزارش شجاعی پارسا "
تیم در ادامه ی راهپیمائی خطرناک خود در جاده به نقطه ای می رسد که در اثر ربزش بهمنی تازه مسدود شده و ... در اینجا فرشاد خلیلی بدترین و بزرگترین و در عین حال آخرین تصمیم اشتباه زندگی ورزشی خود را می گیرد . اصرار برای عبور از مخروط بهمنی !
شجاعی پارسا در گزارش خود می گوید : " حدود نیم ساعت در این مکان در زیر ریزش برف و باد ایستاده بودیم و منتظر بودیم ... " می توان عوامل مورد اشاره در گزارش او ( ریزش برف و باد ) را با میزان و حجم بارش صورت گرفته ( نگاه کنید به عکس بالا و قطر برف در دو سوی جاده ) در کنار یکدیگر قرار داد و عمق خطری که هر لحظه تجمع کوه نوردان را در حاشیه ی خروجی بهمن تهدید می کند و هم چنین جوهر نسنجیده و غیر مسئولانه ی تصمیم و اصرار فرشاد خلیلی برای عبور از مخروط بهمن و از مقابل دهلیز یک بار تخلیه شده را با تمام وجود احساس کرد .
" باور کنید لرزه ای به تنم افتاد و خوب که دقت کردم دیدم درسته ، مرحوم خلیلی محلی را بالای بهمن شکافته و به آنسو رفته است . خیلی سریع به آقای بیرجندی علامت داد و اول یک گروه سه نفره شامل مرحوم علی اکبر ابراهیم پور ، فرشید ابوالفتح زاده و مرحوم اکبر کشاورز و گروه دوم شامل پرویز شجاعی ، حسین حیدری و خانم مینا رسولی به فرمان بیرجندی به آهستگی و احتیاط و البته با ترس و لرز عبور کردیم... از گزارش شجاعی پارسا "
به حجم برف و شیب دیواره مانندی که فرشاد خلیلی کارآموزان باشگاه دماوند را به عبور از آن دعوت کرده است در عکس بالا نگاه کنید . آیا قرار است فقط در اتاق های امن و زیر سقف های استوار شعار پای بندی به قوانین ، اصول و بنیان های ورزش خود را بدهیم و آنگاه که زمان عمل فرا می رسد چنین غیرمسئولانه جمعیتی از شاگردان خود را به قلب فاجعه بکشانیم و زندگی و سرنوشت شان را در معرض بازی شانس و اتفاق " یا مرگ یا زندگی " بگذاریم ؟
گزارش شجاعی پارسا به روشنی گویای مخالفت مسئولان راهداری با تصمیم و اصرار فرشاد خلیلی برای عبور از روی بهمن است : " وقتی به مرحوم خلیلی رسیدم این آخرین جمله ای بود که شنیدم : این راهدار ، نیم ساعته که وقتمون رو گرفت و گرنه تا حالا کلی راه رفته بودیم ... " بهمنی سقوط کرده و نقطه ای بحرانی را در محور شمشک _ دیزین بوجود آورده است . لودرها در قلب بحران به کار پاک سازی جاده مشغولند ( که درست یا غلط آن موضوع بحث دیگری است ) اسکی بازان و ردیفی طولانی از اتومبیل ها در حاشیه ی بحران در انتظار بسر می برند اما کوه نوردان ... نمی توانند صبر کنند ! نمی توانند مانند بقیه منتظر باز شدن جاده و اتمام فعالیت لودرها بمانند ! و اصلا مشخص نیست که چرا ؟ این همه ناشکیبائی و شتاب برای چه بوده است ؟ برنامه ی آنان که دو روزه بود و به لحاظ تدارکات شخصی و غذائی مشکلی نداشتند و ... تیم کارآموزان باشگاه دماوند در تصمیمی اشتباه و مرگبار از سوی سرپرست و مربی خود ، به قلب بحران می زند و دیگر ... بروز فاجعه تعجبی ندارد ! و پنج شنبه ی سیاه کوه نوردی ایران به سادگی در مقابل چشمان حیرت زده ی شاهدان شکل می گیرد و در آن روز فقط کوه نوردان کشته می شوند و فقط کوه نوردان کشته می شوند و فقط کوه نوردان کشته می شوند !! و بعد دیگر ...هر چه هست تاسف است . تاسفی عمیق و تلخ و فراموش نشدنی !
.
نکته 1 _ ارزیابی فرشاد خلیلی از فرایند تعیین احتمال سقوط بهمن های بعدی _ که به آن ارزیابی پایداری می گویند _ اشتباه بوده است . در حال حاضر تلاش می شود که فعالیت لودرها و مسئولان راهداری گناهکار اصلی در ریزش بهمن های بعدی معرفی شوند . این احتمال ممکن است درست باشد یا نباشد . در صورت درست بودن ، فقط بار مسئولیت را بر شانه های فرشاد خلیلی سنگین تر می کند و به تصمیم و اصرار اشتباه و مرگبار او نمود بیشتری می دهد . چرا که نتوانسته است درک و ارزیابی صحیح از احتمال ریزش های بعدی در نتیجه ارتعاش حاصل از فعالیت لودرها داشته باشد و تیم خود را با وجود فعالیت آنان به عبور از قلب خطر فراخوانده است و می تواند درست نباشد به دلیل فراهم بودن تمام زمینه های مساعد ( باد ، بارش سنگین برف تازه ، شیب دامنه ها و ... ) برای سقوط بهمن های بعدی از بقیه ی دهلیزهای اصلی و فرعی دیگر .
نکته 2 _ در تمام مباحث ، کلاس ها و جزوه های آموزشی بر ضرورت عبور از منطقه ی خطر به صورت انفرادی و تک تک و یا حفظ فاصله ی ۵٠ متری تاکید شده است . پایه و اساس دستور فرشاد خلیلی برای عبور سه نفره مشخص نیست . ضمن آنکه مطابق عکس های منتشر شده در وبلاگ شجاعی پارسا ، این نکته در انتهای تیم و از سوی کمک مربیان برنامه جدی گرفته نشده و عبور نفرات از منطقه ی خطر( عکس زیر ) با رعایت هیچ یک از نکات ایمنی صورت نمی گیرد .
نکته 3 _ باشگاه دماوند در جزوه ی آموزشی بهمن شناسی خود آورده است : " در صورت فقدان بیل جهت برداشتن برف و یخ ، کار جست و جوی قربانیان بهمن چندان موثر نیست و کار بیهوده ای تلقی می شود " و شجاعی پارسا در گزارش خود می نویسد : " قبل از حرکت مرحوم خلیلی جهت سهولت در راهپیمایی ، گفتند نیازی به حمل بیل ها که به تعداد 11 عدد در بین دوستان تقسیم شده بود نیست و آنها را در پشت وانت آقای علی غضنفری که خود را با وسیله شخصی اش به گردنه دیزین رسانده بود ، گذاشتیم "
.
کوه نوردی هم مانند هر ورزش دیگری دارای قوانین ، اصول و بنیان های آموزشی خاص خود می باشد . قوانین ، اصول و بنیان هایی که امروزه _ و بیش از هر زمان دیگری _ با شاخه های مختلف علوم پیوند یافته و نقش حیاتی آن در انجام هر گونه فعالیت و برنامه موفق و ایمن در این ورزش ، واقعیتی غیر قابل انکار به شمار می رود . نگاهی گذرا به پاره ای از حوادث تراژیک و مرگبار کوه نوردی ایران به روشنی گواه بی اعتنائی و عدم توجه جدی سازمان دهندگان و سرپرستان و شرکت کنندگان در برنامه های کوه به این قوانین ، اصول و بنیان های علمی و آموزشی می باشد .
.
.
-------------------------------------
پی نوشت :
دوستان عزیز کوه نورد ! این حادثه می تواند ابعاد و زوایای بسیار دیگری برای نقد و بررسی و تجربه اندوزی داشته باشد . در مثال آنچه دوستان گروه کوه نوردی لواسان در باره ضرورت هماهنگی با گروه های محلی برای اجرای برنامه ها مطرح کردند . با کمک و هم فکری تک تک شما می توانیم توشه ای هر چند ناچیز برای تلاش ها و فعالیت های خود و آیندگان فراهم آوریم . عقب ماندگی و فقر بنیان های علمی و آموزشی و سایه ی تهدید حوادث مرگبار در این ورزش دوست داشتنی مان ، همان درد مشترکی ست که همگی و به یک اندازه از آن رنج می بریم . نظرات ، دیدگاه ها و آموزه های خود را از این حادثه بنویسید . تجربه نشان داده است که برای جمع بندی ، نتیجه گیری و رسیدن به نقطه ای روشن بعد از وقوع چنین فجایع تراژیکی ، نمی توانیم چشم امیدی به متولیان دولتی و غیر دولتی این ورزش داشته باشیم . دولتی ها ، بنا بر هزار و یک دلیل و مصلحت و منفعت و ... نتایج و دست آوردهای " کمیته بررسی حوادث " خود را انتشار نمی دهند و به امید فراموشی به قفسه های بایگانی می سپارند و غیر دولتی ها ... در نزد مدیران و مسئولان انجمن کوه نوردان نیز ، همان منفعت ها و مصلحت ها به گونه ای دیگر همراه می شود با نفوذ پدرخوانده های باشگاهی و یا همراه می شود با دغدغه های شرکت در انواع جشنواره های یخ نوردی و سفر به فرانسه و خاطره نویسی از حال و هوای کافه های پاریس و مانع می شود از پرداختن به دلایل و ریشه های مرگ پی در پی همنوردان مان در برنامه های کوه ! ما می توانیم توانائی و ظرفیت های فکری و فرهنگی خود را در حل بحران ها و مبارزه با آن درد مشترک به تمام متولیان دولتی و پدرخوانده های غیر دولتی این ورزش نشان دهیم . ما می توانیم !
به نقل از وبلاگ اقای نصیری
.