کوه نوردی فنی

به شانه ام زدی تا تنهاییم بتکانی.... به چه دل خوش کرده ای؟ به تکاندن برف از روی شانه های ادم برفی؟!!

کوه نوردی فنی

به شانه ام زدی تا تنهاییم بتکانی.... به چه دل خوش کرده ای؟ به تکاندن برف از روی شانه های ادم برفی؟!!

حماسه آناپورنا

حماسه آناپورنا

بخشی از کتاب
Extreme Alpinism: Climbing Light, High, and Fast. (The Mountaineers, 1999)
نوشته مارک توایت (Mark Twight) و جیمز مارتین (James Martin)



اکتبر 1992 ژان کریستف لافای (Jean-Christophe Lafaille) و پیر بگین (Pierre Beghin ) تلاشی برای صعود مسیری جدید بر روی رخ عظیم جنوبی آناپورنا (8091 متر) انجام دادند. بعد از سه روز صعود طاقت فرسا بر روی طاقچه ای که از فاصله دور نیز دیده می شود، در ارتفاع 7300 متری به دنبال جایی برای شبمانی می گشتند. اما به جای طاقچه با یخی سخت و شیبی 70 درجه مواجه شدند. نمی توانستند برای چادرشان سکویی بتراشند و مجبور شدند شب را آویزان از طناب سینه هایشان به صبح برسانند. به دلیل وزش باد نمی توانستند چراغ خوراکپزیشان را روشن کنند و لاجرم آن شب سخت، طولانی، و تمام نشدنی را بدون غذا گذراندند.

روز بعد موفق شدند تا فاصله 150 متری قسمتهای ساده بالا دست صعود کنند تا اینکه طوفان شروع شد و ریزش پودر برف ادامه صعود را غیر ممکن ساخت. راه بازگشت را در پیش گرفتند. در حین بازگشت به دلیل فرسودگی و تحلیل قوایشان تا حدودی سر رشته کارها از دستشان خارج شده بود بطوریکه در فرودهایشان بسیار خطر می کردند. در یک نقطه پیر پیشنهاد کرد از یک پیچ یخ منفرد که طنابچه به دور مفتول آن محکم شده بود فرود بروند، اما ژان کریستف اصرار کرد که یکی از وسیله هایشان را برای پشتیبانی کار بگذارند.

دو فرود پایین تر پیر مشغول زدن کارگاهی شد که با فرود از آن به قسمتهای کم شیب تر می رسیدند. در حال مرتب کردن وسایل بر روی بدنش بود و آویزان بودن یک چکش و یک تبر یخ از بدنش مزاحم کارهایش می شدند. با بی حوصلگی تبرش را به طرف ژان کریستف دراز کرد که بر روی طاقچه کوچکی دور از کارگاه ایستاده بود. در آشفتگی و سردرگمی ناشی از خستگی، طوفان، و لزوم به فرود هرچه سریعتر، پیر وزن خود را بر روی یک میانی منفرد و بدون هیچ پشتیبانی دیگری قرار داد تا تبر را به ژان کریستف برساند. میانی کنده شد و پیر 1500 متر سقوط کرد و کشته شد. همراه خود 2 حلقه طناب و تمام وسایل فنی را نیز به پایین برد.

ژان کریستف با بهت سقوط او را می دید و مطمئن بود که پیر می تواند خود را نگه دارد: "با وجود اینکه شیب بسیار تند بود مطمئن بودم می تواند خود را نگه دارد". ژان کریستف می گوید: " هرگز این تصورم را فراموش نمی کنم." ناگهان ژان کریستف بر روی یکی از بلندترین دیواره های دنیا تنها مانده بود، در حالیکه هیچ چیز به همراه نداشت جز کوله ای تقریبا خالی، لباسهایش، یک جفت وسیله یخ، دو کارابین و یک اسلینگ.

به این نتیجه رسید که صعود غیر ممکن است. دست به سنگ و بطور طبیعی بر روی شیبهای ترکیبی نسبتا دشوار پایین آمد تا به آخرین محل شبمانیشان در ارتفاع 7000 متر رسید؛ جایی که یک رشته طناب 20 متری در آنجا داشتند. 48 ساعت در آنجا کز کرد تا از شدت طوفان کاسته شود. سپس در فواصلی که طوفان قطع می شد بصورت طبیعی یا فرودهای کوتاه شروع به پایین رفتن کرد. برای فرود با 20 متر طناب از هرچه به دستش می رسید به عنوان کارگاه استفاده می کرد. دیرکهای چادر را ابتدا استفاده کرد، دو تا دوتا آنها را تا جایی که می شد در شکافها می کوبید.

بند کرامپونهایش مرتب باز می شدند اما خسته تر از آن بود که بتواند آنها را رو به راه کند. یکی از کرامپونهایش باز شد و در سراشیبی ناپدید شد. یک لنگه پا فرودش را ادامه داد. 150 متر پایین تر به طرز معجزه آسایی کرامپونش را پیدا کرد که در برفهای نرم گیر کرده بود. در ارتفاع 6600 متری به ابتدای 150 متر طناب ثابت رسید. فقط 100 متر پایین تر مقداری غذا و سوخت انبار کرده بودند. قبل از آنکه به آنجا برسد ریزش یک تکه سنگ باعث شکستن دست راستش شد.

در حالیکه در ارتفاع 6500 متری درون کیسه خوابش خوابیده بود به این اندیشید که غلطی بزند و با سقوطش خود را از آن عذاب تمام ناشدنی برهاند. اما راز بقا بر این اندیشه غلبه کرد:"هنوز کمی از توانم باقی مانده بود و به خودم گفتم بگذار تا جایی که می توانم تلاش کنم."

از ارتفاع 6500 متری 200 متر از طنابها فرود آمد اما نه بیشتر چون به کمک یک دست و دندان بیرون کشیدن آن طنابهای یخزده برایش بسیار دشوار بود. از شیب 55 درجه یخی با تنها یک تبر فرود طبیعی خود را ادامه داد. طنابی که برای گذر از برفگسل جا گذاشته بودند یخ زده بود و هر چه کرد نتوانست آن را آزاد کند.

در پنجمین روز بعد از حادثه و 8 روز بعد از شروع صعودشان از برفگسل پایین آمد. در زیر کلاهک برفگسل و در حالیکه فاصله کمی تا بارگاه اصلی داشت کلاه کاسکتش را آزاد کرد، کوله اش را درآورد و به مدت نیم ساعت دراز کشید در حالیکه دائما با خود تکرار می کرد:" دیگر هرگز، هرگز در زندگی ام پا به کوه نمی گذارم."

بعد از دو سال استراحت و مداوا لافای کوهنوردی را دوباره و با حرارت آغاز کرد. شیشاپانگما را در سال 1994 صعود کرد و تراورس گاشربروم I به II را به صورت انفرادی در مدت 3 روز در سال 1996 به انجام رساند. او همچنان در آلپ فعال است و صعود های یخی و ترکیبی دشواری را به انجام رسانده است. او همچنان در مدرسه راهنمایان فرانسه مشغول به تدریس است.

[ژان کریستف لافای در ژانویه 2005 در حین تلاش برای صعود انفرادی ماکالو در زمستان کشته شد. م.]

نانگاپاربات(تاریخچه صعود ها)1

نانگاپاربات(تاریخچه صعود ها)1
 
تاریخچه صعودها
جمع اوری و تهیه : نیما ابوکاظمی

نخستین صعود در سال 1953 توسط " هرمان بوول " از طریق شمال و یخچال " راخیوت " و تیغه شرقی انجام شد . هرمان بول
" بوول " در قالب تیم بزرگ " آلمان – اتریش " در این برنامه شرکت داشت . سرپرستی این برنامه توسط دکتر کارل هرلیخ کوفر انجام شد .
( گرچه رهبری تیم در نهایت در به Peter Aschenbrenner واگذار شد ) .
در این برنامه شرپاهای نپالی به برنامه نرسیدند و کمبود باربر ارتفاع بالا شدیدا وجود داشت معضلی که تلاش آنان را تحت تاثیر قرار داد . هوای بد ٬ بیماری ارتفاع و اعتصاب باربرها فشار بسیاری بر روی کوهنوردان وارد آورد تا جائیکه بسیاری از ایشان کار را ناتمام گذاشته و به کمپ اصلی بازگشتند .
وقتی که 4 نفر کوهنورد باقیمانده از تیم یعنی Otto Kemter ٬ Walter Frauenberger ٬ Hans Ertl و Hermann buhl آخرین تلاش به سمت قله را از کمپ سوم در ارتفاع 6709 متر به همراه کمترین تعداد باربر ارتفاع شروع کردند ٬ دائما از کمپ اصلی پیام توقف فعالیت و بازگشت فوری به آنها می رسید اما آنها با سرسختی این دستورات را رد کردند . زیر کمپ 4 ( 7334 متر ) از میان ایشان تنها Kemter و Buhl توان ادامه مسیر به سمت کمپ 5 ( 7547 متر ) را داشتند . کمپ 5 به درستی برپا نشده بود و تنها چادری کوچک در آنجا وجود داشت .
روز حرکت به سمت قله " Kemter " نتوانست در زمان تعیین شده از خواب بیدار شود و " بوول " در ساعت 2:30 بامداد و بتنهائی از کمپ 5 راهی قله شد. یک ساعت بعد بود که سرانجام " Kemter " توانست از خواب برخیزد ٬ اما نتوانست به " بوول " برسد و خیلی زود بازگشت و " بوول " را برای صعود انفرادی تنها گذاشت .
" بوول " در ساعت 19:30 و بدون استفاده از اکسیژن کمکی به قله رسید . زمانیکه خورشید در حال غروب کردن بود . او با 17 ساعت تلاش ٬ روز آخر را با موفقیت به پایان رساند . پیش از غروب خورشید تنها توانست مسافت کوتاهی را فرود آید و بعلت برخورد با تاریکی و شب مجبور شد در ارتفاع 7900متری بیواک کرده و تا طلوع خورشید روز بعد منتظر بماند . شگفت آور بود که از این شب جان سالم به در برد .
این نقطه تا به امروز بعنوان مرتفع ترین نقطه بیواک در تاریخ کوهنوردی جهان شناخته شده است .
صبح روز بعد ٬ پس از گذشت 41 ساعت ازآغاز حرکت فرسایشی خود ( از کمپ 3 ) ٬ در حالیکه انگشتان پایش دچار یخ زدگی شده و از نظر ذهنی هم مشکلاتی برای او پیش آمده و بقول معرف در عالم هپروت سیر می کرد ! خود را به کمپ 5 رسانید .
3 روز بعد به کمپ اصلی رسید ٬ زمانیکه بسیاری از اعضاء تیم وسائل خود را جمع و کمپ اصلی را ترک کرده بودند .
....... تنها یکبار دیگر و در سال 1971 ٬ کوهنوردان جمهوری چک مسیر طی شده توسط " هرمن بوول " را پیمودند . آنها در کمپ 4 در مسیر قله " راخیوت " گرفتار شدند و سه هفته طول کشید تا اعضاء این تیم توانستند کمپ 5 و 6 را برپا نمایند . از کمپ 6 برروی " Silbersattel " دو نفر از اعضا تیم توانستند به قله اصلی دست پیدا نمایند ٬ حال آنکه سایر نفرات تیم تنها توانستند به قله جنوب شرقی با ارتفاع 7600 متر در بالای " Silbersattel " برسند .



نخستین صعود جبهه " روپال " حماسه آفرینی بر روی یال جنوبی " روپال " نیز به اندازه نخستین صعود توسط " هرمان بوول " ازمسیر جبهه شمالی ٬ شایان توجه است . برادران مسنر " رینهولد و گانتر " توانستند از کمپ 5 به ارتفاع 7200 متر ٬ و از یال جنوب - جنوب شرق این جبهه خود را به قله برسانند . این دو برادر کوهنورد ساعت 3 بامداد کمپ 5 در ترک گفته و حوالی ساعت 5 بعدازظهر به قله رسیدند . در پس موفقیت در صعود قله ٬ در ارتفاع 7900 متری بیواک کردند . وضعیت " گونتر " به سرعت رو به وخامت رفت و شرایط وی بقدری حاد شد که خطر بازگشت از مسیر " Couloir " را در حالیکه هیچ طناب ثابتی در آنجا نبود ٬ به جان خرید . آن دو تصمیم به بازگشت از جبهه " دیامیر " گرفتند و تا زمان تاریکی شب خود را به ارتفاع 6250 متری رساندند . روز بعد و در ادامه بازگشت ٬ " رینهولد " پیشاپیش مسیر را طی می کرد ٬ بعد از مدتی توقف کرد و به انتظار بردارش ماند و سپس به عقب بازگشت تا وی را بیابد اما تنها خطی از ریزش بهمن را دید و بس . " گونتر" برای همیشه در دامنه های نانگاپاربات دفن شده بود . " رینهولد " بعد از تلاشی مایوسانه برای یافتن " گونتر" ٬ فرود خود را از مسیر دره " دیامیر " ادامه داد . گزارش " رینهولد مسنر " از این واقعه مورد بحث و جدل عده ای قرار گرفت و سایه ای از شک را بر روی انجام این کار بزرگ توسط آنان انداخت .
در سال 2005 ٬ بقایای جسد " گونتر " بر روی چبهه " دیامیر " یافت شد و داستان موفقیت ایشان را در صعود قله و تراورس آن را اثبات کرد .





ستون مرکزی
در سال 2005 " استیو هاوس " و " وینس اندرسن " توانستند یکی از بزرگترین صعود های تاریخ کوهنوردی هیمالیا را رقم بزنند . آنان در طی برنامه خود برای نخستین بار از مسیر تیغه مرکزی ٬ جبهه " روپال " و به روش آلپی صعود خود را تکمیل کردند . آنها صعود خود را در 5 روز به انجام رسانیده و با صرف 2 روز دیگر از مسیر " مسنر " پائین آمدند .
( مسیر در درجه بندی آمریکا معادل V2 / 5.9 / M5 / XWI4 برآوردشد . )
این برنامه ٬ سومین تلاش " استیو هاوس " بر روی نانگاپاربات محسوب می شد . نخستین تلاش او در سال 1990 صورت پذیرفت ٬ زمانیکه او تنها 19 سال داشت و یکی از اعضاء تیم 19 نفره اسلوانیائی بود که با موفقیت مسیر " Schell " را صعود کرد . اما " هاوس " نتوانست بیش از 6400 متر صعود نماید . تلاش دوم او به همراه " Bruce Miler " در سال 2004 به انجام رسید . آنها در تلاشی جسورانه در مسیر رخ جنوب شرق پیش روی کرده خود را تا ارتفاع 7550 متر رساندند . در آنجا " هاوس " دچار بیماری ارتفاع شد و از ادامه مسیر بازماند .
در سال 2005 " هاوس " ابتدا مسیر سال 2004 را هدف تلاش خود قرار داد ٬ اما بعدا تصمیم گرفت مسیر مستقیم تر تیغه مرکزی را دنبال نماید .

درباره k2 قله ارزوها!!

  «کی2_ K2»

 قله کی 2

نام کوه: کی2، چوگوری، گادوین آستین

 

ارتفاع: ۸۶۱۱ متر 

 

موقعیت جغرافیایی: ۳۵،۸۸ عرض شمالی _ ۷۶،۵۱ طول شرقی

 

محل قرار گیری: قراقروم، مابین پاکستان و چین

 

بهترین ماههای صعود: ژوئن، جولای، آگوست

 

اولین صعود: ۱۹۵۴ میلادی

 

نزدیکترین فرودگاه بین المللی: راولپندی پاکستان

 

کوه کی2 دومین کوه مرتفع دنیا و بی شک سرسختترین قله ۸۰۰۰ متری می باشد که هدف غایی بسیاری از کوهنوردان است.

 این هرم غول آسا، برجی است تنها واقع در منطقه قراقروم پاکستان و در راس یخچال بالترو قرار دارد. کی ۲، ۵۴۹ متر از بلندترین کوههای اطرافش رفیعتر است و این امر موجب شده از دوردستها بتوان این غول را مشاهده و خداوند را تحسین نمود. ارتفاع بلندکوه و قرار داشتن آن در عرض شمالی ۳۵ درجه موجب شده تا کی۲ دارای آب و هوایی متمایز از سایر کوههای قراقروم باشد از این رو قله ای است از سنگ پوشیده از یخ و برف با ۶ یال مخوف.

در ۱۸۵۶ برای نخستین بار تی جی مونتگومری که یک مساح بود این کوه را از فاصله حدود ۲۰۰ کیلومتری (احتمالا از هاراموش) مشاهده نمود. کوه در میان رشته ای از کوههای رفیع قرار داشت به همین دلیل نیز از هیچ منطقه مسطحی در هند و چین قابل مشاهده نبود(در آن زمان هنوز پاکستان بخشی از خاک هند بود). مونت گومری بدون داشتن اطلاعاتی دقیق از نام کوههای منطقه قلل رفیع آنرا به نامهای قراقروم ۱ تا ۷ نامگذاری کرد، و نام کی۱ تا کی ۷ را برآنها نهاد که برگرفته از حرف اول karakoram بود. اما بعدها تنها نام کی ۲ به عنوان تنها کوه مرتفعی که یک مساح آنرا نامگذاری کرده بود بر روی دومین قله رفیع جهان باقی ماند و سایر نامها تغییر کرد و نام چوگوری که نامی بود محلی و کوه کوهها معنا می داد بعدها به فراموشی سپرده شد. البته نام دیگر کوه گادوین آستین می باشد که به افتخار هنری هاورشام گادوین استین بر این کوه نهاده شده بود، اما هیچگاه رسمیت نیافت.

در ۱۸۹۲ مارتین گانوی کاشف انگلیسی گروهی از محققان کوه ها را تا بر روی یخچال بالترو رهبری نمود. آنها تا ابتدای محلی که امروزه به یخچال کنکوردیها معروف است بالا آمدند.

در ۱۹۰۲ برای نخستین بار اسکار اکنسین بر روی جبهه شمالی کوه تلاشی را صورت داد. وی از طریق یال شمال شرقی تا ارتفاع ۶۵۲۵ متری بالا رفت.

اما راه قابل صعود کوه یعنی مسیر جنوب شرقی در ۱۹۰۹ توسط توسط هیئتی ایتالیائی به سرپرستی لوئیجی آمودئو کشف گردید. از آن تیم دوک ابروزی تا ارتفاع ۶۲۵۰ متری یال جنوب شرقی صعود نمود. پس از این تلاش این مسیر بنام یال ابروزی شناخته شد. ویکتور سلا عکاس این تیم، عکسی از کوه انداخت که بی شک قدیمی ترین عکس کی۲ به شمار می رود که همچنان موجود است.

در ۱۹۳۸ تیمی آمریکایی به سرپرستی دکتر چارلز هوستون توانست تا ارتفاع ۷۹۲۵ متری کوه بالا رود.

یک سال بعد تیم دیگری از آمریکا به رهبری فریتز ویسنر رکورد ارتفاع جدیدی برپا کرد. آنها تا ۸۳۸۲ متری کوه از مسیر یال ابروزی بالا رفتند، که بعد از صعود نورتون تا ارتفاع ۸۵۷۰ متری جبهه شمالی اورست در سال ۱۹۲۴ بلندترین ارتفاع صعود شده توسط انسان بود.

در ۱۹۵۳ تیمی ۷ نفره به سرپرستی دکتر چارلز هوستون توانست تا ارتفاع ۷۵۰۰متری کوه بالا رود. اما خرابی هوا و وخامت حال گیکلی، یکی از اعضای جوان تیم که به ارتفاع زدگی شدید دچار شده بود موجب شد تا آنها راه بازگشت را پیش گیرند. هنگام بازگشت و پائین آوردن گیکلی، ۵ عضو تیم بدلیل شیب تند مسیر سقوط کردند، اما کارگاه مستحکمی که پت شوئینگ برپا نموده بود مانع از سقوط بیشتر آنها به اعماق دره های کی۲ گردید اما لحظاتی بعد بهمن گیلکی را با خود به اعماق دره ها برد تا تیم ناکام به پائین باز گردد.

سال ۱۹۵۴ کی۲ تلاش موفقی را از کوهنوردان ایتالیایی شاهد بود. آشیل کامپاگنونی و لینولاسیدلی دو کوهنوردی بودند که در ۳۱ جولای موفق شدند بعنوان نخستین انسانها گام بر فراز این کوه سرسخت بگذارند. آنها اعضای تیم بزرگ و مجهزی به سرپرستی آردیو دزیو بودند. تیمی با بیش از ۵۰۰ باربر محلی، ۱۱ کوهنورد و ۶ دانشمند. آنها برای صعود قله ۹ کمپ برپا کرد. یکی از کوهنوردان بر اثر ذات الریه جان خود را از دست داد. پس از این صعود چیزی که بیش از فتح قله جلب توجه کرد تلاشهای کوهنورد بزرگ ایتالیایی والتر بوناتی و باربر پاکستانی مهدی بود. که ظاهرا بازیرکی سایرین از صعود قله بازماندند. فاتحان قله همچنین مدعی بودند بوناتی و مهدی زمانیکه کپسولهای اکسیژن را به کمپ آخر حمل می کردند، بدلیل شب مانی در ارتفاع بخشی از اکسیژن را مصرف کرده بودند و تیم قله بخشهای پایانی را بدون اکسیژن طی نمود. گرچه بودن ماسک اکسیژن بر صورت آنها که در تصاویر قله قابل رویت است، این ادعا را توام با شک نمود. بعدها بوناتی در کتابی تحت عنوان "کوههای زندگی من" از خودش دفاع کرد.

پس از صعود ایتالیائیها، کوه تا ۱۹۷۷ صعودی بر خود ندید، تا اینکه در این سال تیمی از کشور ژاپن متشکل از ۵۲ کوهنورد و ۱۵۰۰ باربر موفق شد دومین صعود قله را صورت دهند. در این تیم اشرف امان کوهنورد پاکستانی نیز بعنوان راهنما و باربر ارتفاع عضویت داشت که موفق به فتح قله گردید.

یکسال بعد تیمی از آمریکا توانست از یال شمال غربی قله را فتح نماید. این تیم صعود خود را از مسیر یال شمال شرقی آغاز نمود (این یال امروزه به مسیر لهستانیها معروف است)، سپس در ارتفاع ۷۷۰۰ متری به طرف یال ابروزی تراورس کردند. در اینجا بحث بر سر آن شکل گرفت که چه کسی نخستین صعود بدون اکسیژن را بر روی قله صورت دهد. بدین ترتیب لوئیس ریچارد نخستین داوطلب اجباری این امر بود. وی کپسول اکسیژن خود را در میان راه دفن کرد، زیرا سیستمش دچار مشکل بود و عمل نمی کرد. جان روسکلی پس از لوئیس دومین شخصی بود که قله را بدون اکسیژن صعود کرد، اما نه بدلیل خربی سیستم اکسیژن بلکه از ابتدا به این نیت بالا آمده بود.

در ۱۹۸۱ ترئو موستورا تلاش موفقی را از یال جنوب غربی رهبری کرد. در ۷ آگوست آیهو اوهتانی به همراه راهنمای پاکستانی نظیر صبیر موفق شدند نخستین صعود این مسیر را صورت دهند.

در سال ۱۹۸۲ نخستین صعود جبهه شمالی توسط تیمی ژاپنی به رهبری ایسائو شینکای صورت گرفت. ۷ عضو این تیم همگی بدون کپسول اکسیژن به قله رسیدند. در همین سال تیمی لهستانی به رهبری یانوس کورزب بدون داشتن اجازه صعود از مسیر صعود نشده شمال غربی بالا رفتند. اما پس از مشاهده این تیم توسط مقامات محلی مجبور به بازگشت از ارتفاع ۸۲۰۰ متری شدند.

در ۱۹۸۶ نخستین صعود زنان بر روی کی۲ را وندا رتکوویچ کوهنورد زن لهستانی، لیلین بارارد از فرانسه و جولیا تولیس از انگلستان هر سه بدون کمک کپسول اکسیژن صورت دادند. آنها نیز از یال آبروزی به این مهم دست یافتند. گرچه جولیا و لیلین بر اثر طوفان کشته شده و برای همیشه در دل کی۲ آرام گرفتند.

در سال ۱۹۸۶ بنیو شامو کوهنورد معروف فرانسوی توانست کی۲ را در مدت زمان ۲۲ ساعت و ۳۰ دقیقه از کمپ پیشرفته ABC صعود نماید. این در شرایطی بود که تازه چند روز از صعود ۱۶ ساعته او به برودپیک می گذشت. همچنین اریک اسکوفیر دیگر کوهنورد فرانسوی موفق شد پس از صعود قلل گاشربروم I و II ، کی۲ را نیز صعود نماید. اسکوفیر این سه قله را تنها در مدت ۲۱ روز صعمد کرد که کاری بس قابل توجه بود.

در این سال همچنین کاکوشکا و پتروفسکی کوهنوردان شایسته لهستانی موفق به گشایش مسیری دشوار در جبهه جنوبی شدند. متاسفانه کاکوسکا پس از صعود به تنهایی به خانه بازگشت و پتروفسکی برای همیشه در دل کی۲ آرام گرفت.

در مجموع در سال ۱۹۸۶ با مرگ ۱۳ کوهنورد بر روی کی۲ فاجعه ای در کوهنوردی رقم خورد.

در سال ۱۹۹۰ تیمی از ژاپن به رهبری تومای اوکی توانست مسیری جدید در رخ شمال غربی باز کند. بخشهای پایانی مسیر در ارتفاع ۸۰۰۰ متری با یال شمالی مشترک بود.

در ۱۹۹۱ پیربگین و کریستوف پروفی کوهنوردان بزرگ فرانسوی توانست در مدت ۴۸ ساعت بدون کمک باربر ارتفاع و کپسول اکسیژن و کمک طنابهای ثابت مسیر جدیدی را بر روی جبهه شمال غربی کی۲ باز کنند. صعود آنها نمایش قابل تحسینی از کوهنوردی فنی به شمار می رفت.

در بهار ۹۶ یکی از پرتلفات ترین صعودهای کی۲ رغم خورد و این زمانی بود که ۶کوهنورد از جمله آلیسون هرگریوز پس از صعود قله دچار طوفانی سهمگین شده و همگی مفقود شدند.

از نظر میزان صعودها به کشته شدگان این کوهبا نسبت ۴ به ۱ پس از آناپورنا و نانگا پاربات در رده سوم قلل ۸۰۰۰ متری قرار دارد. از این رو این کوه را گاها کوه قاتل یا کوه بی رحم نیز می خوانند.

یکی از فاکتورهایی که صعود به کی۲ را به مبارزه تبدیل نموده فنی بودن کوه می باشد. بیش از ۴۵ درجه شیب در اکثر نقاط کوه آنرا نیازمند ثابت گذاری در اغلب نقاط صعود نموده. نیاز به ۲۵۰۰ متر طناب در جبهه جنوبی و ۵۰۰۰ متر در جبهه شمالی باعث شده تا اغلب تیمها به قصد صعود سبک به کوه بیایند از طرفی عدم فعالیت باربرهای توانمند ارتفاع بر روی این کوه مجب می شود تا خود کوهنوردان مجبور به آماده کردن مسیر گردند و این امر بر خطرات صعود افزوده.

نکته:

در تابستان ۱۳۸۳ آقای داود خادم اصل از اعضای تیمهای ملی کوهنوردی ایران و فاتح قلل چوآیو، شیشاپانگما، ماکالو و لوتسه، بر روی کی۲ هنگام بازگشت از کمپ۴ در طوفان گرفتار شده و جان سپرد. یادش گرامی باد.

تنظیم و جمع اوری: نیما ابوکاظمی