کوه نوردی فنی

به شانه ام زدی تا تنهاییم بتکانی.... به چه دل خوش کرده ای؟ به تکاندن برف از روی شانه های ادم برفی؟!!

کوه نوردی فنی

به شانه ام زدی تا تنهاییم بتکانی.... به چه دل خوش کرده ای؟ به تکاندن برف از روی شانه های ادم برفی؟!!

پنجمین صعود مشترک بانوان کوه نورد و مربی استان تهران با موفقیت ب

گزارش برگزاری پنجمین صعود مشترک فصلی بانوان تهرانی - دوبرار - بهار 90تاریخ : یکشنبه، 22 خرداد، 1390
موضوع : اخبار کوه نوردی بانواټbr>

روز جمعه 20 خردادماه جاری، در ادامه ی اجرای صعودهای فصلی بانوان هیات استان تهران، پنجمین صعود مشترک بانوان کوه نورد استان، به قله 4150 متری دوبرار و با حضور بانوان کوه نورد و مربی 15 هیات، باشگاه و گروه استان تهران برگزار گردید. گزارش این صعود را در ادامه مطلب می خوانید:
تصاویر این صعود در گالری سایت


خط الراس جنوب غربی _ شمال شرقی دوبرار با طول هوایی 52 کیلومتر یکی از طولانی ترین خط الراس های ایران است و از نظر جغرافیایی در زمره کوه های فیروزکوه تقسیم بندی می شود. خط الراس دوبرار در واقع جدا کننده جاده های فیروز کوه و هراز است. قله های چنگیز چال، انگمار، دو برار غربی و بالاخره دوبرار شرقی بلند ترین قله های این خط الراس هستند. برای سوار شدن بر روی خط الراس از روستای لاسم دو مسیر وجود دارد که تا بخشی از مسیر مشترک هستند. بعد از خروج از روستا در جهت جنوب، یال کم شیب و طولانی تری به روی خط الراس رسیده و باچرخش به سمت شرق به قله انگمار می رسد. ادامه این خط الراس نیز به سمت شرق به قله های دوبرار غربی و شرقی منتهی می شود. از کف دره، یال دیگری نیز به قله دوبرار غربی می رسد که البته کوتاه تر و دارای شیب تند تری است. برای صعود به دوبرار شرقی که با 4250 متر، بلند ترین قله خط الراس است، یال مستقیمی وجود ندارد و باید ابتدا قلل انگمار یا دوبرار غربی را صعود نمود. صعود از جبهه شمالی این قله از روستای لاسم در جاده ی هراز در نظر گرفته شد.
طبق قرار اعلام شده، نفرات شرکت کننده ساعت 4:15 صبح روز جمعه در میدان امام حسین جمع شده و ساعت4:40 با قرار گرفتن نفرات در وسایل نقلیه از پیش تعیین شده راهی جاده هراز شدیم.
پس از حدود 2 سـاعت حرکت در جـاده هراز و گذشتن از پلور، در سمت راست، پـل کـوچک مـاشین رویی وجود دارد که توسط یک تابلوی سفید رنگ کوچک ما را به جـاده ی فرعی روستای لاسم هدایت میکند. با طی کردن حدود 30 دقیقه این جاده به مبدأ صعود، روستای لاسم رسیدیم وساعت 7:15 گـروه شروع بـه حرکت نمود. از کنار مسجد لاسم به سمت جنوب روستا حرکت کرده و  پس از گذر از رودخانه به سمت شرق تغییر مسیر دادیم و حدود 8 دقیقه بعد به چشمه آبی رسیدیم که برای صرف صبحانه توقف کوتاهی در این مکان داشتیم و پس از صحبتهای خانم نوروزی، نایب رئیس هیات کوه نوردی استان تهران، در مورد اهداف صعودهای فصلی بانوان، ساعت 8 به صعودمان ادامه دادیم.
یال منتهی به خط الراس و در نهـایت قلـه ی دوبـرار از روستا کاملا مشخص بود، این یال ابتدا به قله انگمار و در ادامه ی خط الـراس بـه قله ی دوبـرار غـربی مـی رسد.
هوا خوب و آفتابی بود، بعد از گذر از شیب های نسبتا تند به شیب سنگینی رسیدیم که به گردنه منتهی گردید. در آنجا استراحت کوتاهی داشتیم. در این حین هوا، مه آلود و ابـری شد. ساعت12 روی یال اصلی رفته و در نهایت ساعت 13:45 در هوای مه آلود و سرد موفق به صعود قله ی انگمار گشتیم.
مه غلیظ همراه با تگرگ فضای قله را احاطه کرده بود بـه دلیل شرایط بد جوی، به دستور سرپرست، از ادامـه ی مسـیر به سمت قله ی دوبرار غربی صرف نظر کرده راه بازگشت را در پیش گرفتیم و در نهایت ساعت 19:30 به روستای لاسم رسیدیم.

لیست گروه ها، باشگاه ها و هیات های کوه نوردی شرکت کننده در برنامه:
ردیفهیات / حوزه / گروه / باشگاه
1هیات کوه نوردی و صعود های ورزشی استان تهران
2هیات کوه نوردی و صعود های ورزشی شمال شرق
3هیات کوه نوردی و صعود های ورزشی شمال غرب
4هیات کوه نوردی و صعود های ورزشی لواسانات
5هیات کوه نوردی و صعود های ورزشی شهرستان قدس
6هیات کوه نوردی و صعود های ورزشی ورامین
7باشگاه کوه نوردی و اسکی دماوند
8خانه کوه نوردان تهران
9گروه کوه نوردی باقرشهر
10گروه کوه نوردی پارسه شهر ری
11گروه کوه نوردی تهران
12گروه کوه نوردی دانشگاه آزاد اسلامی رودهن
13گروه کوه نوردی شرکت ارتباطات زیر ساخت
14گروه کوه نوردی شهر دماوند
15گروه کوه نوردی فروتن

هیات کوه نوردی استان تهران از کادر اجرایی برنامه تشکر ویژه دارد:
- نایب رئیس هیات کوه نوردی استان تهران: خانم مریم نوروزی
- سرپرست برنامه: خانم پرستو ابریشمی
- تشکیلات: خانم ریحانه رمضانپور
- روابط عمومی: خانم شیوا فارسی
- تصویر بردار: خانم نفیسه رضاپور
- گزارش نویس: خانم رقیه تاجدار
- امدادگر: خانم خدیجه تاجدار
- دیگر همکاران: خانم ها سرو حوری، مریم ساعی پارسا، معصومه سوارانی، رویا ریاضی، دنا الیکایی، لیلا زندی


پنجمین صعود مشترک بانوان کوه نورد و مربی استان تهران با موفقیت برگزار گردید


کاشفان فروتن شوکران

شعری در عمق وجودم

با چشم‌ها
ز حیرت این صبح نابه‌جای

خشکیده بر دریچه‌ی خورشید  چارتاق
بر تارک سپیده‌ی این روز  پابه ‌زای،
دستان بسته‌ام را
آزاد کردم از
زنجیرهای خواب.

فریاد برکشیدم:

اینک
چراغ معجزه
مردم

تشخیصِ نیم‌شب را از فجر
درچشم‌های کوردلی‌تان
سویی به جای اگر
مانده‌ست آن‌قدر،

 

تا از کیسه تان نرفته تماشا کنید خوب
در آسمان شب
پرواز آفتاب را

 

با گوش‌های ناشنوای‌تان
این طُرفه بشنوید
:
در نیم ‌پرده‌ی شب
آواز آفتاب را

 

دیدیم
گفتند: خلق نیمی
پرواز روشن‌اش را.آری

 

نیمی به شادی از دل
فریاد برکشیدند:
با گوش جان شنیدیم ، آواز روشنش را

 

باری
من با دهان حیرت گفتم :

ای یاوه

        یاوه

             یاوه

                  خلایق !

مستید و منگ؟!!
یا به تظاهر تزویر میکنید؟

 

از شب هنوز مانده دو دانگی.
ور تائبید و پاک و مسلمان
نماز را
از چاوشان نیامده بانگی !

 

هر گاوگندچاله دهانی
آتش‌فشان روشن خشمی شد :

 این غول بین
که روشنیِ آفتاب را
از ما دلیل می‌طلبد.

 

توفان خنده‌ها...

 

خورشید را گذاشته،
میخواهد
با اتکا به ساعت شماطه دار خویش
بیچاره خلق را متقاعد کند

که شب
از نیمه نیز بر نگذشته است

 

توفانِ خنده‌ها...

 

من
درد در رگانم
حسرت در استخوانم
چیزی نظیر آتش در جانم پیچید.

 

سرتاسر وجود  مرا
گویی
چیزی بهم فشرد

تا قطره‌ای به تفته گی  خورشید
جوشید از دو چشمم
.
از تلخی  تمامی  دریاها
در اشکِ ناتوانیِ خود ساغری زدم.

 

آنان به آفتاب شیفته بودند
زیرا که آفتاب
تنهاترین حقیقتشان بود
احساسِ واقعیتشان بود.
با نور و گرمی‌اش
مفهوم  بی ‌ریای رفاقت بود
با تابناکی‌اش
مفهومِ بی‌فریب صداقت بود.

 

ای کاش می‌توانستند
از آفتاب یاد بگیرند
که بی‌دریغ باشند
در دردها و شادی‌ هاشان

حتی
با نان خشکشان

 

و کاردهایشان را
جز از برای ِ قسمت کردن
بیرون نیاورند

 

افسوس
آفتاب مفهوم  بی‌دریغِ عدالت بود و

آنان به عدل شیفته بودند و
اکنون
با آفتاب گونه ای
آنان را
اینگونه دل فریفته بودند !!

 

ای کاش می‌توانستم
خون  رگان  خود را

من

قطره
       قطره
             قطره

                   بگریم     

تا باورم کنند.

 

ای کاش می‌توانستم
یک لحظه می‌توانستم ای کاش

 

بر شانه‌های خود بنشانم
این خلقِ بی‌شمار را،
گرد حباب  خاک بگردانم
تا با دو چشم خویش ببینند که خورشیدشان کجاست
و باورم کنند.

 

ای کاش
می‌توانستم!

شب مانی همراه با غصه و غم

سلام 

از ابتدا عذر میخوام که بی حوصله و شلخته مینویسم 

اصلا شرایط روحی خوبی ندارم 

۵شنبه ۲۰ ابان ساعت ۱.۱۵از میدون سربند همراه سیامک دوستم به سمت شیرپلا راه افتادیمِ,رجب ۱۵دقیقه نشستیم سیامک اصلا رو فرم نبود راه افتادیم من به سیامک گفتم شیرپلا میبینمت تیز رفتم بالا تو راه بیشتر از همیشه تو فکر بودم خاطرات مسیر و هزاران خاطره دیگه.ساعت ۳.۱۵ بود رسیدم شیرپلا یراست رفتم رو تراس نشستم.سیامک نیم ساعت بعد رسید 2تا نود الیت خوردیم با 1 لوبیا,حین گرم کردن غذا با 1همنورد به نام امیر اشنا شدیم؛ساعت 6بود که گفتیم بریم بالا شب رو قله بخوابیم سیامک گفت بریم(من حتی شلوار گرتکس هم نداشتم 1شلوار لی پام بود),گفتم مطمعنی زیاد روبراه نیستی گفت اره,اولین بارش بود میومد قله توچال 6.15 راه افتادیم؛10دقیقه نرفته بودیم که سیامک شل شد،1کوله فراز 85 داشت که فوق العاده غیر فنی افتضاح بود کوله منو سیامک انداخت کوله امیرو من انداختم و امیر کوله سیامک انداخت 8.20بود رسیدیم امیری 1اقایی به نام هوشنگ تو امیری بود تنها واسمون چای درست کرد دیگه کوله وا نکردیم 1چای خوردیم و سیامک استراحت کرد.مصطفی راد هم از بچه های گروه تهران رسید امیری؛ساعت 9.20دقیقه راه افتادیم من و مصطفی جلوتر رفتیم بالا امیرم به پای سیامک اومد بالا؛غصه و خاطرات داشت دیوونم میکرد اولین باری که اومد توچال زمستون بود من اوردمش به زور 15 دیگه قلهایم 20 دیقیقه دیگه قله ایم همه روز ها و شبها رسیدیم رو قله ساعت 11.10  بود؛هوا صاف و بی ابر نسبتا سرد -10 میشد رو قله رفتیم تو جان پناه فقط عمو سیبیلو بود که تو کیسش نشسته بود یکم حرف زدیم 1ساعت و نیم بعد بچه ها رسیدن سیامک حسابی خسته امیرم از سرعت پایین صعودش خسته بود یه مقدار غذا خوردیم نمیتونستم نفس بکشم رفتم بیرون انقدر هوا ی شهر کثیف بود که واقعا هیچ چیز نمیشد دید؛ذوست داشتم به 1نقطه شهر نگاه میکردم شاید نگاهم یکم دلتنگیم رو کم میکرد,اولین بار بود که رو قله احساس غصه و غم داشتم  

 

,صبح ساعت 8 راه افتادیم از مسیر توچال اومدیم پایین بچه ها پیشنهاد مسیر دره اسپیو هفت چشمه درکه رو دادن واقعا دیگه طاقت زنده شدن خاطرات درکه رو نداشتم؛مخالفت کردم از همون توچال رفتیم و دیگه هیچی.... 

امیدوارم شما همیشه شاد باشید....