کوه نوردی فنی

به شانه ام زدی تا تنهاییم بتکانی.... به چه دل خوش کرده ای؟ به تکاندن برف از روی شانه های ادم برفی؟!!

کوه نوردی فنی

به شانه ام زدی تا تنهاییم بتکانی.... به چه دل خوش کرده ای؟ به تکاندن برف از روی شانه های ادم برفی؟!!

کوه نوردی با دو کلنگ طلایی


والری بابانوف

سنگ نوردی و کوه نوردی حرفه ای را از سال 1980آغاز کرده.او تا به حال بیش از 600صعود موفق داشته که بیشتر از200صعودآن با درجه سختی بالایی انجام گرفته.او هشت بار بر فراز قلل هفت هزار متری شوروی سابق ایستاده است،او دوقله "کوژونفسکایا(7108متر)" و "لنین(7134متر)" را بصورت سرعتی و در طول یک روز از بیس کمپ به بیس کمپ صعود کرده است، او در حدود 45 مسیربلند روی دیواره های مختلف کشور روسیه و در خارج از این کشور درآلپهای اروپا، یوسی میتی امریکا، آلاسکا و هیمالیا را در فصلهای تابستان و زمستان صعود کرده است.

»او از بعد از سال 1995 به عضویت باشگاه نخبگان فرانسه (GHM) در آمد.

»در سال 2002 از مدرسه کوه نوردی فرانسه –ENSA– فارغ التحصیل شد.

»او هم اکنون تنها مدرس روس مدرسه راهنمایان کشور فرانسه در شامونی است که دارنده دانشنامه بین المللی راهنمای حرفه ای UIAGM)) میباشد.

صعود های شاخص بابانوف

  • 1997- صعود لوتسه 8519متردرهیمالیا
  • 1999- صعود انفرادی و گشایش مسیردر جبهه شمالی"گراند ژوراس"در آلپ فرانسه
  • 1999- صعود انفرادی از مسیر جدید "مونت بارلی" در آلاسکا
  • 2000- صعود انفرادی و گشایش مسیرجبهه شمالی"مونت کانگ تگا 6799متر"در هیمالیا
  • 2001- اولین صعود "پیک مرو 6310متر" بصورت انفرادی در هیمالیا
  • 2003- اولین صعود قله "نوپتسه شرقی7084متر" از جبهه جنوب شرقی در هیمالیا
  • 2005- صعود جبهه جنوب غربی قله "مک کینلی6200متر" از مسیر جدید در آلاسکا
  • 2006- صعود انفرادی از مسیر جدید قله"چومو لونزوشمالی7200متر" از جبهه غربی در هیمالیا

»او در سالهای 2001،2000،1999و2003 نامزد دریافت جایزه کلنگ طلایی شد

والری بابانوف در سال 2002 به خاطر صعود قله "مروی مرکزی6310متر" و در سال 2004 به خاطر صعود قله "نوپتسه شرقی 7084متر" در هیمالیا شایسته دریافت جایزه کلنگ طلایی شناخته شد.

او از معدود کوه نوردان برجسته دنیا است که تا به حال دو بار موفق به دریافت جایزه کلنگ طلایی شده است.

منبع:

http://babanov.com/eng/e_personal/101.html

انتقاد از فدراسیون : صداقت یا فرصت طلبی؟!

عضو هیات رئیسه هیات کوه نوردی استان تهران گفت: در فدراسیون کوه نوردی صعودهایی که ارزش جهانی ندارند بر رشته سنگ نوردی که دارای مدال‌های جهانی است اولویت دارد . کیومرث بابازاده در گفت‌وگو با خبرنگار خبرگزاری فارس عنوان کرد : متاسفانه در فدراسیون کوه نوردی صعود در هیمالیا که هیچ دستاورد جهانی برای ورزش ایران نداشته است و از ارزش فنی نیز برخوردار نیست بر رشته سنگ نوردی که مدال‌های ارزشمند جهانی دارد سایه انداخته است . بابازاده با بیان این مطلب که در رشته کوه‌های هیمالیا، شرپاها و باربران محلی با کمترین امکانات ممکن تا ارتفاع 7هزارمتری صعود کرده و طناب‌ها و تجهیزات باقی مانده کوه نوردان را جمع کرده و در ارتفاعات پایین می‌فروشند ، تاکید کرد : باید بپذیریم که صعود به ارتفاعاتی که پیش از این بارها صعود شده و ارزش فنی در سطح جهان ندارند نباید تمام دغدغه مسئولان فدراسیون را به خود اختصاص دهد . 

خبرگزاری فارس

 

 

.دو سوال از کیومرث بابازاده

با سلام و احترام  

١_ آیا انتقاد شما از مسئولین فدراسیون کوه نوری و مصاحبه ی مطبوعاتی علیه آنان ، بعد از طرح اعتراضات اخیر تعدادی از سنگ نوردان نام آشنا نسبت به خط مشی فدراسیون ، نوعی فرصت طلبی زیرکانه و بهره برداری از وضعیت موجود محسوب نمی شود ؟ در باره این هم نوائی و استفاده از همان واژه ها و کلمات دوستان سنگ نورد ( رشته ی مدال آور و ... ) چه باید گفت ؟ چرا پیش از این سکوت کرده بودید ؟ 

٢_ در این مصاحبه از شما به عنوان عضو هیئت رئیسه ی " هیئت کوه نوردی استان تهران " نام برده شده است . مصاحبه ای که در آن به فقدان ارزش های فنی در صعود به ارتفاعات بارها صعود شده و تکراری هیمالیا اشاره کرده و نوک پیکان انتقاد خود را به طرف مسئولین فدراسیون نشانه رفته اید . چرا و چگونه است که اعزام تیم و برنامه ی گاشربروم چندی پیش هیئت کوه نوردی استان تهران را به سادگی فراموش کرده اید ؟! آیا صعود قله ی گاشربروم و صرف هزینه های سنگین مالی برای انجام آن ، فقط و فقط به دلیل آنکه شما و تشکیلات شما یعنی "هیئت کوه نوردی استان تهران " مجری آن بوده است ، دیگر در شمار قله های بارها صعود شده و تکراری هیمالیا به حساب نمی آید ؟!  قله ای که می دانیم در نهایت و به بهانه ی نقاب ٣٠ یا ۵٠ یا ... متر آخر _ که هیچگاه عکس یا سند تصویری دیگری هم برای آن ارائه نکردند _ صعود نشد اما در همه مصاحبه ها و تبلیغات انجام شده گفتند که ...  براستی آقای عضو هیئت رئیسه !  چرا در میانه ی آن همه تدارکات و صرف بودجه های گزاف برای اعزام تیم به قله ای بارها صعود شده و تکراری در هیمالیا توسط " هیئت کوه نوردی استان تهران"  ،   به یاد این رشته ی مدال آور و  این  دوستان سنگ نورد  نبودید ؟!


گزارش تیم جست و جوی سامان نعمتی (قسمت دوم)

همزمان با نمایش قسمت هایی کوتاه _ به دلیل کمبود وقت _ از مصاحبه های انجام شده با افسر تیم و دیگر کوه نوردان محلی که هر یک به نوعی در زمان اجرای برنامه ی تیم باشگاه دماوند نقش و حضوری فعال و موثر  داشته اند ، آقای نعمتی به افشای یکی دیگر از دروغ های مطرح در باره ی این برنامه پرداخت :

" ... از همان ساعات اولیه حادثه به ما اعلام کردند که هوا خراب و وضعیت جوی نامناسب است . در فیلمی که از برنامه خود نمایش داده اند آقای نوروزی که فاقد هر وسیله ارتباطی _ با دنیای بیرون _ است با گفتن اینکه تا ٢٠ دقیقه دیگر توفان و رعد و برق در راه است چنان پیش بینی هواشناسی از خود بیان می کند که در هیچ جای دنیا وجود ندارد !! در حالی که اکنون و به گفته و شهادت این افراد ، دو روز اول هوا صاف و مطلوب بود و طی این دو روز طلائی که سامان همچنان در ارتفاع بالای هفت هزار متر زنده و در تکاپو مشاهده می شده هیچگونه امدادی برای نجات او انجام نشده است ... همچنین گفت و گو با خلبان هلی کوپتری که سال گذشته نیز در منطقه حضور داشت و گفت : هیچ درخواست عملیات امدادی از من نشد . می توانستم حداقل برای او بسته های کمک رسانی مانند چادر ، بی سیم و مواد غذائی بیندازم "

.

اشاره آقای نعمتی به محمد نوروزی با نکته ای جالب همراه بود . با آغاز گزارش تیم جست و جو ، محمد نوروزی در حرکتی نمایشی سالن را ترک کرد اما در راهروی بیرون ، با چهره ای مضطرب و نگران صحبت های پدر سامان را گوش می کرد :

.

 

آقای نعمتی در پایان سخنان خود به حادثه ای که امسال برای تیم کره ای صعود کننده به نانگاپاربات به وقوع پیوست و در جریان آن یکی از اعضای خود را از دست دادند اشاره کرد و همراه با نمایش فیلمی کوتاه به مقایسه  وضعیت روحی و میزان تاثر و اندوه  سرپرست و اعضای این تیم با جشن و شادی اعضای تیم باشگاه دماوند در کمپ اصلی پرداخت . مقایسه ای که برای بسیاری از شرکت کنندگان در جلسه ی انجمن ، بسیار تلخ و تکان دهنده بود :

" ... از اینها باید درس گرفت ... باید آموخت ... انسانیت را ... باید بیاموزیم که چطور می توان انسان بود ... آنچه مهم است آن اعتقاد راسخ به روابط انسانی ست که باید در وجود تک تک اعضای تیم باشد ... در حالی که سامان حرکت می کرد ... در حالی که چراغ او همچنان چشمک می زد ...   در حالی که آخرین کمک ها را استمداد می کرد... 

 

 اینان ( دماوندی ها ) به بریدن کیک و جشن خود مشغول بودند ... چه کسی باید به کمک او برود ...

.

.

.

.

 

تنها نانگا گفت : در آغوشم آرام بگیر !  ... و من افتخار می کنم به سامان ! ... افتخار می کنم به روح بزرگش ! ... افتخار می کنم به تمام آنهائی که در کوه از ناانسانی جان خود را از دست دادند ... "