کوه نوردی فنی

به شانه ام زدی تا تنهاییم بتکانی.... به چه دل خوش کرده ای؟ به تکاندن برف از روی شانه های ادم برفی؟!!

کوه نوردی فنی

به شانه ام زدی تا تنهاییم بتکانی.... به چه دل خوش کرده ای؟ به تکاندن برف از روی شانه های ادم برفی؟!!

Simone Moro : نخستین صعود زمستانی به ماکالو

سیمونه مورو ، کوه نورد ایتالیایی روز 9 فوریه سال 2009 با صعود به قله ماکالو به ارتفاع 8463 متر نام خود را در تاریخ کوه نوردی جهان ثبت کرد . سیمونه مورو نخستین کوه نوردی است که توانست این قله را در فصل زمستان فتح کند . در ساعت 14 روز 9 فوریه 2009 سیمونه مورو ملقب به «دیندو» گام بر قله ماکالو نهاد و به 30 سال تلاش برای فتح زمستانی این قله خاتمه داد . نخستین تلاش برای صعود زمستانی به قله ماکالو در سال 1980 توسط رناتو کازارتو و ماریو کورنیس انجام شد اما آنها نتوانستند از ارتفاع 7400 متری فراتر رفته و به قله 8463 متری آن دست یابند .

.

.

.

.

.

.

.

.

.

درمیان قلل بالای 8000 متر سلسله جبال هیمالیا قله ماکالو تنها قله ای بود که تاکنون در فصل زمستان هیچ کوه نوردی قادر به فتح آن نشده بود. حتی رینهولد مسنر در تلاشش برای صعود زمستانی از قله ماکالو در زمستان 1986-1985 ناکام ماند . در سال 2006 ژان کریستوف لافائل ، کوه نورد فرانسوی که قصد داشت در فصل زمستان از این قله صعود کند ، ناپدید شد و هرگز اثری از او به دست نیامد . سیمونه مورو به تنهایی از ماکالو صعود نکرد و دنیس اوروبکو دوست کوه نورد قزاقش در تمام مسیر صعود همراه او بود .  این دو کوه نورد از کمک هیچ شرپایی استفاده نکردند .

.

.

.

.

.

.

.

.

.

سیمونه مورو در سال 2001 هنگامی که تلاش می کرد از خط الراس میان اورست و لوتسه عبور کند صعودش را نیمه تمام گذاشت تا به کمک تام مور ، کوه نورد جوان بریتانیایی که در دامنه غربی لوتسه سقوط کرده بود بشتابد . سیمونه برای این عمل شجاعانه و انسانی ، جایزه پیر کوبرتن، مدال طلای انسان دوستی ایتالیا و نیز جایزه دیوید سوولز را دریافت کرد .

.

بحران برنامه ی نانگاپاربات

سرانجام اعضای تیم نانگاپاربات باشگاه دماوند ناچار شدند در برابر افزایش پرسش ها و تردیدها پیرامون صحت خبر صعود خود به قله ی اصلی نانگاپاربات ، در مقام پاسخ گوئی برآمده و فشار افکار عمومی جامعه ی کوه نوردی ایران را در این باره جدی بگیرند .      آنان روز دوشنبه ٢٣/١٠/٨٧  و  در جلسه ی هفتگی باشگاه شان ، فیلم کوتاه دیگری از آخرین مرحله ی برنامه نانگاپاربات را ارائه دادند که در آن به جز گفت و گوهای رد و بدل شده ( که می تواند در جریان یک صداگذاری جدید بعدا به نماهای فیلم اضافه شده باشد ) هیچ دلیل مستند و قانع کننده ای برای اثبات صعود قله ی اصلی نانگاپاربات وجود نداشت . آنچه در این فیلم به نمایش درآمد همان تصاویر و نماهای قبلا منتشر شده ای بود که پرسش ها وتردیدها پیرامون صحت خبر صعود را به عنوان وجه دیگری از بحران برنامه ی نانگاپاربات _ در کنار بحران مرگ سامان نعمتی  _ برای اعضای این تیم رقم زده بود و نکته ی عجیب آن که : دفاع آنان از عملکردشان در زمینه ی صعود یا عدم صعود ، در شرایطی صورت می گرفت که به هیچ یک از ابهام و سوال های ناگزیر در باره روایت های متناقض در توجیه دلایل رها کردن و مرگ همنوردشان هنوز هیچ پاسخی نداده اند.

 

می گویند نانگاپاربات را صعود کرده اند اما ...

اما آخرین تصاویر و عکس های صعودشان نسبت به آخرین تصاویر و عکس های دیگر کوه نوردان جهان که به این قله صعود کرده اند و در کنار   _ و کاملا در کنار   _   آن نشانه ی   ثابت  و  همیشگی قله ، سندی   ( عکس یا فیلم ) برای اثبات  عملکردشان  ارائه   می دهند ، هیچ شباهتی را نشان نمی دهد ! چرا ؟!

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

می گویند نانگاپاربات را صعود کرده اند اما ... برای چند پرسش بسیار ساده و طبیعی که تاکنون مطرح شده است هیچ پاسخی برای ارائه  ندارند . مثل : همگان ، و طی این سال هائی که گذشته است ، از عطش حیرت انگیز و قابل توجه شما برای قرار گرفتن روی قله _ دقیقا روی قله _ اطلاع دارند ، اگر واقعا آن برآمدگی در پشت سر شما قله و آن طرح مبهم همان نشانه ی قله است ، با توجه به هوای کاملا خوب و آفتابی عکس های بالا ، چه دلیلی باعث شده است که روی قله نروید و از فراز آن عکس ها و فیلم های خود را تهیه نکنید ؟ چرا در هیچ یک از عکس های تاکنون منتشر شده ی شما و هم چنین آخرین فیلمی که نمایش دادید کوچک ترین نمای عمومی از چشم اندازهای اطراف ( مثلا یال ها و خط الراس های منتهی به قله ) وجود ندارد ؟  در کجای تاریخ کوه نوردی ایران و جهان _ و هم چنین در تاریخ خود نانگاپاربات _ سابقه دارد که برای نمایش نشانه ی اصلی قله و اثبات صعود آن از آخرین درجه ی زوم دوربین ( تازه اگر فرض بگیریم نماهای زوم در فیلم شما واقعی است ) استفاده شده باشد ؟

.

[2007] Nanga Parbat - Diamir Face and Kinschofer route

 Before the summit ridge

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.http://www.piotrmorawski.com/mountainphotography/2007_NangaParbat/large-54.html

می گویند نانگاپاربات را صعود کرده اند اما ... در هیچ یک از تصاویر و عکس های آخرین مرحله ی برنامه شان ، نشانی از آخرین مرحله ی مسیر کین شوفر ، یعنی خط الراس منتهی به قله (عکس بالا ) ، دیده نمی شود و ترجیح می دهند توضیح در باره ی آن را به سکوت بگذرانند . چرا ؟! در فیلم های کوتاهی که تاکنون از آخرین قسمت برنامه ی آنان منتشر شده ( http://video.google.com/videoplay?docid=3058771677304138490&hl=en ) از شیبی منتهی به دره های پائین دست ، در حال بالا آمدن هستند اما آن گونه که در عکس بالا و ( برشی از آن در عکس زیر ) از قله ی اصلی نانگاپاربات مشخص است از حدود ١۵٠ _ ٢٠٠ متری قله ، با وجود دیواره های کاملا عمودی  ، امکان هیچگونه صعود مستقیم _ و بدون حرکت خط الراسی  _   به قله ی اصلی وجود ندارد !

 

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

ادامه دارد...

 

_________________________________

پی نوشت :

._ در ادامه ی این یادداشت نگاهی خواهیم داشت به آخرین فیلم نمایش داده شده ی تیم نانگاپاربات باشگاه دماوند و روایت آشفته و پر ازتناقضی که از دلایل رها کردن و مرگ سامان نعمتی ارائه می دهد ... در یکی _ دو روز آینده ...

متولیان امامزاده‌های سیاسی

 متولیان امامزاده‌های سیاسی 

یکی از دوستان تعریف می‌کرد که حدود دو دهه پیش می‌خواستند سریال یا فیلمی با مضمون مذهبی بسازند، فیلم‌نامه آن طوری بود که بخش مهمی از داستان در امامزاده‌ای دورافتاده اتفاق می‌افتاد، و لذا باید محل یک امامزاده را برای این کار در نظر می‌گرفتند، اما به دلایل اقتصادی و اجتماعی به این نتیجه رسیدند که بهتر است در اطراف شهر تهران زمینی کشاورزی را برای یک یا دو سال اجاره کنند و در آن امامزاده‌ای شبیه‌سازی کنند و پس از اتمام فیلم‌برداری نیز آن را تخریب و زمین را به صاحبش بازگردانند. این کار انجام می‌شود و چون ساختمان امامزاده ساده و معمولاً از گل و خاک است خیلی زود ساخته می‌شود. در این میان مشکلی برای ادامه کار پیش می‌آید و ساخت فیلم متوقف می‌گردد و آنان هم دیگر به امامزاده ساخته شده سر نمی‌زنند و قضیه به کلی فراموش می‌شود. فرض آنان هم این بود که صاحب زمین پس از اتمام زمان اجاره، امامزاده را تخریب و زمین را تصرف می‌کند. یک سال بعد صاحب زمین مراجعه می‌کند و خواهان استرداد زمین می‌شود، زیرا در این مدت مردم قضیه را جدی گرفته و آن بنا به محلی زیارتگاهی تبدیل شده و متولی پیدا کرده بود و مالک زمین هم قادر به اخراج آنان نبود!
راه‌حل چه بود؟ چرا این اتفاق رخ داده بود؟ نیاز مردم برای توسل جستن به اموری فراتر از فهم عرفی جهت حل مشکلات آنان یک دلیل بروز این اتفاق بود، اما منافع کسانی که خود را متولی اماکنی این‌چنینی می‌کنند را دست‌کم نگیرید. برای درک بهتر قضیه باید خاطره دیگری را تعریف کنم تا موضوع روشنتر شود. یکی از دست‌اندرکاران سابق دولت تعریف می‌کرد که مقدمات اجرای یک طرح عمرانی مهم را فراهم می‌کردند که معلوم شد در مسیر اجرای طرح زیارتگاهی که مشهور به امامزاده است قرار می‌گیرد و مردم محل به دستور متولی آن امامزاده اجازه انجام طرح را نمی‌دهند. خوب! در فضای آن زمان هم کسی جرأت نمی‌کرد که جسارت تخریب چنین مکانی اخروی را برای اجرای طرحی دنیوی به خود بدهد. قضیه مانده بود تا اینکه یک روز منشی این آقای رییس به وی اطلاع می‌دهد که آقایی آمده و با ایشان کار لازمی درباره آن طرح دارد. پس از ملاقات معلوم می‌گردد که ارباب رجوع کسی نیست جز متولی آن محل. خلاصه پس از توضیحات می‌گوید که تخریب و انتقال این محل خرج دارد. آقای رییس هم می‌پذیرد که هزینه! را بپردازد. هزینه! پرداخت می‌شود و آرامگاه به مکانی بالاتر منتقل می‌شود. پس از پرس و جو معلوم می‌شود که آقای متولی برای توجیه مردم محل گفته که مرحوم موجود در مقبره یکی از شب‌ها به خواب وی آمده و گفته است که چرا اینجا به زیارت من می‌آیید، قبر واقعی من جای دیگری است! همان جایی که بعداً مقبره را با جرثقیل حمل کردند.
چند ماه می‌گذرد و در اواسط احداث طرح دوباره وی به دفتر آقای رییس مراجعه می‌کند و خواهان دیدار می‌شود، پس از ملاقات می‌گوید که ایشان دیشب به خواب وی آمده و می‌گوید قبرش را کمی بالاتر برده‌اند، در حالی که قبر پایین‌تر است (در داخل طرح قرار می‌گیرد) آقای رییس هم با کیاست و درایت می‌فهمد که هزینه یک خواب دیگر هم باید پرداخت شود و پرداخت هم می‌شود!
قصدم از بیان این نقل‌قول‌ها این بود که بگویم، متأسفانه علی‌رغم ظاهر مسخره‌ای که در این رفتارها می‌بینیم، اکنون که در موعد انتخابات هستیم در رفتارهای سیاسی گروه‌های مختلف نیز چیزی کمتر از این مشاهده نمی‌کنیم، در سیاست هم به سرعت یک نفر را تبدیل به موجودی معجزه‌دهنده می‌کنیم و چون از سیر امور عادی عاجز هستیم، درپی دستی می‌گردیم که از غیب برون آید و معجزه‌ای کند، و به سرعت برای دخیل بستن به آن عزم خود را جزم می‌کنیم. اما این ظاهر قضیه است. در اصل باید متولیان این شعاردهندگان و معجزه‌گران سیاسی را پیدا کرد. آنان هستند که در پس ظاهر ماجرا نقش متولی و منافع خود را حفظ می‌کنند. در ساده‌ترین شکل آن یک متولی با دیدن خواب مقبره را جابجا می‌کند! و هزینه اندکی هم می‌گیرد، اما در شکل پیچیده‌اش با تحلیل‌های مفصل و استفاده از اصطلاحات و ادبیات مدرن و حتی پست مدرن درپی اثبات معجزه‌آفرین بودن امامزاده خودساخته هستیم و دعوت به دخیل بستن به آن می‌کنیم. در زمانی که بحران‌ها و مشکلات بیشتر است، این گرایش نمودارتر و مشهودتر است و طبعاً خریدار و بازار داغ‌تری هم دارد.
اما بازار سیاست در ایران بعد دیگری هم دارد. در این بازار مثل دعانویس‌ها عمل می‌کنیم. حتماً می‌پرسید که دعانویس‌ها چگونه‌اند؟ مطالعه‌ای مردم‌شناسی از زنان کوره‌های آجرپزی اطراف استان تهران نشان می‌داد که آنان وقتی که شش ماه پس از ازدواج علایم حاملگی را در خود نمی‌دیدند، بلافاصله به دعانویس مراجعه می‌کردند، و خیلی هم به دعا نویس‌ها اعتقاد داشتند، چون بخش قابل توجهی از آنان پس از پرداخت پول و گرفتن دعا در شش ماه بعد حامله می‌شدند. بخش باقیمانده مجدداً مراجعه می‌کردند و دعانویس مدعی می‌شد که گره شما سخت‌تر است و نیازمند دعای قرص و محکم‌تری است و پول بیشتری می‌گرفت و دعای جدید می‌داد. از این تعداد هم بیشترشان معمولاً پس از 6 ماه حامله می‌شدند. باقیمانده‌ها مجدداً ‌مراجعه می‌کردند و دعانویس هم پول بیشتری طلب می‌کرد و این راه ادامه داشت و در نهایت هم گره چند نفرشان هیچگاه باز نمی‌شد و قید دعانویس را می‌زدند و راه شهر و پزشک را پیش می‌گرفتند.

اما چرا به دعانویس اعتماد وجود داشت. به یک دلیل ساده و اینکه اگر هم پیش او نمی‌رفتند به طور عادی و آماری در همان زمان‌ها حامله و بچه‌دار می‌شدند و این تأخیرها به لحاظ آماری ثابت شده است و تعداد کمی هم که هیچگاه در شرایط عادی حامله نمی‌شدند، همان‌هایی هستند که پس از سال‌ها مراجعه به دعانویس، گره‌شان باز نمی‌شود. خلاصه دعانویسان سیاسی ما هم چنین وضعی دارند، هر بار که گره باز نمی‌شود، طلب اجرت بیشتری می‌کنند، و حتی راه‌های پیچیده‌تری را برای استفاده از این وردها و تعویذهای نوشته شده پیشنهاد می‌کنند. در انتخابات ریاست جمهوری پیش‌رو هم باید شاهد بروز انواع و اقسام متولیان و دعانویس‌ها باشیم که مردم برحسب گره‌ای که به کارش خورده نزد یکی از آنان می‌روند. البته تصادفی هم برخی از این گره‌ها موقتاً گشوده می‌شود، اما ربطی به دعانویس و تعویذ نوشته شده او ندارد.

عباس عبدی