کوه نوردی فنی

به شانه ام زدی تا تنهاییم بتکانی.... به چه دل خوش کرده ای؟ به تکاندن برف از روی شانه های ادم برفی؟!!

کوه نوردی فنی

به شانه ام زدی تا تنهاییم بتکانی.... به چه دل خوش کرده ای؟ به تکاندن برف از روی شانه های ادم برفی؟!!

چرا حقیقت را نمی گویند؟ کدام صعود ؟! ( قسمت سوم )

به نقل از وبلاگ کلاغ ها 

در باره ی آخرین مرحله ی مسیر کین شوفر :

در کتاب " نانگاپاربات " نوشته ی کارل هرلیخ کوفر ( انتشار در سال ١٣۵١ و  با ترجمه ی کوه نوردی به نام احد سالکی ) در بخش گزارش صعود موفقیت آمیز سال ١٩۶٢ و در باره ی وضعیت آخرین مرحله از مسیر صعود _ که بعدها مسیر کین شوفر نامیده شد _ و خط الراس منتهی به قله ی اصلی نانگاپاربات چنین می خوانیم :

« وضع صعود بر روی خط الراس سیلبرزاتل فوق العاده مشکل تر شده است . یک گروه سه نفره طبیعتا آهسته تر از یک کوه نورد تک رو حرکت می کند . مثلا هرمن بول در فتح انفرادی قله ی نانگاپاربات این خط الراس را تا شانه شمالی قله در عرض ۴ ساعت و این سه نفر( آندره مان هارد ، زیگی لو و تونی کینسهوفر ) در مدت ٧ ساعت طی نمودند و بالاخره توانستند حوالی ۴ بعدازظهر به شانه شمالی قله به ارتفاع ٨٠٧٠ متر برسند ... آنها برای طی ۵٠ متر انتهائی خط الراس قله که یال کم شیبی محسوب می شود دو ساعت تمام وقت صرف کردند... »  

.

نکته ای که در گزارش هیئت کوه نوردی سال ١٩۶٢ آلمان ها وجود دارد و می تواند بسیار قابل توجه باشد، اشاره به خط الراس منتهی به قله ی اصلی در آخرین مرحله از مسیر کین شوفر و زمان لازم برای پیمودن آن است . عکس بسیار واضح و روشنی از این خط الراس در سایت www.piotrmorawski.com_ متعلق به یکی از صعودکنندگان به نانگاپاربات از مسیر کین شوفر _ وجود دارد :

.Before the summit ridge

.

http://www.piotrmorawski.com/mountainphotography/2007_NangaParbat/index2.html

.

اما در هیچ یک از عکس های تاکنون منتشر شده و در هیچ یک از نماهای فیلم های تاکنون به نمایش درآمده ی تیم نانگاپاربات باشگاه دماوندی ها ، کوچک ترین نشانه و یا اثری از این خط الراس _ با آن چشم اندازهای مشخص اش از دنیای اطراف _ و یا حرکت اعضای گروه بر روی آن دیده نمی شود !! با کمی دقت در فیلم کوتاهی که دماوندی ها در جریان گزارش برنامه ی خود نمایش دادند و آن نسخه ای که در اختیار پدر سامان نعمتی گذاشته شد ، به سادگی می توان مشخص نمود که آنان در آخرین قسمت های مسیر پیمایش خود و نقطه ای که برنامه را پایان می دهند از یک شیب تند منتهی به دره های پائین دست در حال بالا آمدن هستند . از دامنه ای خود را بالا می کشند که هیچ شباهتی به هیچ خط الراسی ندارد و به نظر می رسد کمی قبل از قرار گرفتن روی خط الراس ، اقدام به گرفتن عکس ها و فیلم پایان برنامه می کنند . جائی که هم در پیش رویشان و هم در پشت سرشان همچنان شیبی رو به بالا دیده می شود . جائی که با هیچ منطق و استدلالی نمی توان آن را به عنوان قله ی اصلی نانگاپاربات پذیرفت .

.

نگاهی به آخرین نماهای فیلم دماوندی ها 

شیب تند دامنه ای که خود را از آن بالا می کشند و مشخص است که خط الراس نیست و هم چنین کیفیت حرکت و آخرین گام های لیلا اسفندیاری که دیگر کوچکترین توانی در او برای ادامه صعود دیده نمی شود :

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

و کاملا واضح است که با این وضعیت ، دیگر چاره ای جز اعلام پایان برنامه وجود ندارد . لیلا اسفندیاری و سهند عقدائی یکدیگر را در آغوش گرفته اند و آن شیب رو به بالائی که در پشت سرشان دیده می شود:

..

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

در کدام یک از عکس ها و فیلم های صعود کنندگان به قله ی نانگاپاربات می توان چنین شیب رو به بالائی را در لحظه ی فتح قله ، پشت سر کوه نورد صعود کننده  دید ؟ ( عکس زیر و آن را مقایسه کنید با عکس های کوه نوردان خارجی بر فراز نانگاپاربات در قسمت دوم این یادداشت ) 

.

.

.

.

.

.

.

.

 

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

و این است حکایت ایران بر فراز نانگاپاربات !! ... و حکایت هزاران شادباش !! ... و حکایت شیرزن ایرانی !! ... و البته ، حکایت  عمق عقب ماندگی فرهنگ کوه نوردی در این سرزمین ! ... و حکایت تاسفی عمیق از تلاش برای فریب افکار عمومی! گویا این حکایت ها را پایانی نیست ... چه باید کرد؟

.

________________________________________

پی نوشت:

1_ و اما گواهی های صعود : در کوه نوردی ایران ، کاظم فریدیان  اولین کسی بود که بعد از بازگشت از برنامه برودپیک و در توضیح و توجیه (!)  اعلام خبر دروغ صعود به قله ی اصلی برودپیک ، اعتبار گزارش های آن مثلا افسران تیم و چنین گواهی هائی را در صعود های قلل هیمالیا زیر سوال برد . او برای دروغ بزرگی که به کوه نوردی ایران گفته بود چنین استدلالی داشت : « در بازگشت به بیس کمپ وقتی به استقبالم آمدند _ حتی از کمپ های دیگر _ این توهم برایم ایجاد شد که قله را صعود کرده ام ... در فیلم هست که من به افسر تیم می گویم قله اصلی را صعود نکرده ام و افسر تیم _ که مایل است او قله را صعود کرده باشد _  می گوید من تعیین می کنم کی قله را صعود کرده !! » و نکته ی دیگر آنکه : فراموش نکنیم آنجا پاکستان است و پاره ای ویژه گی ها  و خصوصیات اجتماعی و اقتصادی این کشور برای همه ی ما آشناست ( منظور آن آفت ها و دردهای کهنه و تاریخی ست که خود ما نیز بدان مبتلا هستیم !! ) و البته تحلیل و استنباطی که  از این وضعیت داریم  هرگز به معنای زیر سوال بردن صحت و اعتبار کلیه ی صعودهای انجام شده در منطقه ی هیمالیا نیست . فقط می خواهیم تاکیدی بر این نکته داشته باشیم که اعتماد مطلق به سلامت کارکردهای اداری ، مالی و تشکیلاتی در نهادهای مثلا ورزشی  کشوری مانند پاکستان ، می تواند خود اشتباهی مطلق باشد ! بنابراین صرف استناد به گواهی های صادر شده برای اعضای این تیم و نادیده گرفتن و چشم پوشی نسبت به دیگر ابهام ها و تناقضات موجود ، نمی تواند چندان منطقی و قابل پذیرش باشد .  

2_ با عکسی دیگر از بلندای قله ی نانگاپاربات این یادداشت را به پایان می بریم ( و با تشکر از دوستی که آن را برایمان ارسال کرد ) .  همانطور که در قسمت دوم نوشتیم : قله ی نانگاپاربات دارای نشانه ای ثابت و بسیار مشخص ( یک نبشی فرو رفته در سنگ ) است. و تمامی کوه نوردانی که می خواهند سند و یا مدرکی برای اثبات صعود خود داشته باشند عکس های یادبود شان را در کنار این نشانه ی ثابت و همیشگی می گیرند...

.

.

.

.

.

.

.

.

.

..

.

3 _ بعد از قرار گرفتن این یادداشت در وبلاگ ، اولین کسی که از تیم دماوندی ها نسبت به آن واکنش نشان داد رضا نظام دوست سازنده ی فیلم های تبلیغاتی شان بود . کسی که از همان آغاز بحران نانگاپاربات و مرگ سامان نعمتی ، در مواجهه با پرسش های مطرح شده و دیدگاه های منتقدین ، روش فحاشی و هرزه نویسی در کثیف ترین شکل ممکن را در بخش پیام های بسیاری وبلاگ ها انتخاب کرد و این گونه به دفاع از عملکرد و رفتار دوستان باشگاه دماوندی اش _ یا به عبارت بهتر سفارش دهندگان کاری اش _ پرداخت . امروز هم ( ۴ شنبه ) در بخش پیام های این وبلاگ مجددا شاهد موج دیگری از فحاشی و هرزه نویسی او بودیم که بهرحال ... از کاظم فریدیان و لیلا اسفندیاری انتظاری بیش از این نداریم که  انتخاب یاران همدل شان (!) این قماش آدم ها باشند . رضا نظام دوست نویسنده وبلاگ بازگشت سیزیف است . وبلاگی که لودگی و هرزه نویسی و همچنین تبحر قابل توجه و مثال زدنی او را در جعل و مونتاژ هر گونه عکس و تصویری نشان می دهد : http://1ta100.blogspot.com

امروز و در اولین واکنش ، رضا نظام دوست با عکس های زیر مدعی صعود دوستانش شده است :

 

 

 .

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

و مشخص نیست که چرا برای اعضای تیم نانگاپاربات دماوندی ها و حامیان و طرفداران شان این چنین سخت و دشوار است که فقط در باره یک نکته بسیار ساده و طبیعی توضیح دهند . این که : اگر آنچه در پشت سرشان دیده می شود به راستی قله ی نانگاپاربات است ( به احتمال جعل و مونتاژ توسط رضا نظام دوست هم اصلا فکر نمی کنیم ) با توجه به وضعیت جوی مناسب _ که هم در عکس ها و هم در فیلم برنامه دیده می شود _ چرا همانند دیگر کوه نوردان جهان بر فراز قله قرار نگرفته اند و عکس های یادبودی همانند دیگر کوه نوردان جهان که به قله ی اصلی نانگاپاربات صعود می کنند ندارند ؟ و آن نشانه ی ثابت و همیشگی قله باید با چند درجه زوم برای همگان مشخص شود ؟ چرا یک توضیح ساده در باره این مسئله برایشان چنین سخت و دشوار شده است؟  و اگر تمامی اعضای تیم و _ نه فقط کاظم فریدیان _ موفق به صعود قله ی اصلی شده اند ، هدف و انگیزه شان از ارائه ی عکس هائی مانند عکس زیر به عنوان اثبات صعود چه بوده است ؟

.

.

.

.

.

.

.

..

.

.

4 _ لطفا اگر روزی گذرتان به انجمن کوه نوردان ایران بود از کیومرث بابا زاده یا عباس محمدی و یا جواد نظام دوست در باره ی علت فحاشی ها و هرزه نویسی های کثیف رضا نظام دوست در مواجهه با منتقدان حادثه ی نانگاپاربات حتما سوال کنید و خبرش را به ما هم بدهید . به قول آن دوست وبلاگ نویس ، شاید این هم نوعی تقسیم کار و جزئی از پروژه ی نانگاپاربات برای خفه کردن هر گونه پرسش و اندیشه ی انتقادی است و ما خبر نداریم !!

.

نظرات 2 + ارسال نظر
امیر 1387,10,24 ساعت 01:56 ب.ظ

خوشحالم نوید جان که این حادثه یال داغ دماوند ختم به خیر شد ،و خوشبختانه یک موضوعی را روشن کرد و آن روشن شدن هدف نصیری در تشویش اذهان عمومی به هر نحو و وسیله ممکن مخصوصا با دروغ و تهمت .حداقل در این مورد خودت شاهد بودی نوید جان!(دروغ نبردت کلنگ) و برای فرار از اتهام وارده و انحراف افکار عمومی به سوالات انحرافی و اگر موفق نشد ،پرداختن به موضوعات گذشته "حادثه غار پراو،ویکتوریا کیانی راد و امیر احمدی،پرچم کی 2 و این اواخر سامان نعمتی و موضوع کذب عدم صعود قله نانگا".می دانم که قند در دلش آب می شد اگر این امداد به موفق نبود و باز یک آیتم دیگر به به آن موضوعات بالا اضافه می شد.من نمی دانم چرا فقط دماوند و دماوندی ها زیر ذره بین هستند؛در تابستان گذشته شاهد مرگ دو نفر در صعود های برون مرزی بودیم و این دست آخر هم مرگ پزشک تیم ملی امید.ولی تمامی اینها بایگانی شده و فقط و فقط نانگاپاربات و تخریب افکار عمومی نسبت به اعضای تیم دماوند و تخریب باشگاه دماوند به عناوین مختلف. چه از طرف فدراسیونی ها و چه از طرف افرادی بزدل و ترسویی مثل نصیری که خودشان را پشت وبلاگهایشان و کامنتیگ ها پنهان می کنند.همه شاهد بودیم که در جلسه پرسش و پاسخ تیم نانگا در انجمن کوهنوردان نصیری از ترس به گوشه ای خزیده بود و نه تنها مطرح کردن انتقاداتش را نداشت؛بلکه حتی برای گرفتن عکس هم خودش را پشت صندلی گوشه سالن اجتماعات پنهان کرده بود!!!؟؟؟.اشتباهات نصیری در سرپرستی برنامه ها را یادمان نرفته است ،تنها گذاشتن امیر حسین زمانی در ارتفاع 5000 متری یال شمالی و رها کردن ایشان به هال خود و با درد سنگ کلیه ای که داشتند و با آنکه حتی در تیمش پزشک نیز داشتند. برای چه ؟؟؟من می گویم فقط و فقط برای شهرت و غرور صعود پنجاهمین بارش به دماوند و آنگاه حتی پس از 3 روز از حادثه هیچ خبری هم از ایشان نگرفتند.(سرپرستی در حد تیم ملی).و وقتی هم که مچش گرفته می شود ،سریعا مطلب را به حواشی می کشد و یا سپس مربوطه را پاک می کند.به نظر شما با چنین فردی چه باید کرد......؟
http://comments.persianblog.ir/?blogID=2695&postID=2472280&blogName=news83

شما دماوندی ها روی سنگ پای قزوین را هم سفید کرده اید
کاظم فریدیان قاتلی بالفطره است و نمونه های خلق حیئانی او بر همگان اشکار!!! و شما دماوندیها به دنبال شهرت و دبدبه و کبکبه!!
دیکه دیدیم برنامه هاتونو از نزدیک!! اینها هم که بزرگاتونن گند زدن به همون اعتبار پوشالی که داشتین!!

غیر فنی 1388,06,16 ساعت 12:30 ب.ظ

بابا تو دیگه کی هستی ... با مطالبت به این بی ادبی و لودگی و خشونت دست رضا نظام دوست و از پشت بستی ....حداقل مطالب رضا اگر بی ادبی هم هست در قالب طنز و کنایه و .. ایناست
نه این طور حقیرانه و لوده ............
موفق با شی با این سن و سال کمت ... اگه بزرگ بشی چی می شی یا اگر انشاا... در 26 سالگی یه 8000 متر ی روبزنی چه شود ..

دوست غیر فنی مدعی
اولا لبد درگذشت شیر کوهنوردی ایران اوراز رو به بهانه ای برای زیر سوال نرفتن دوستات تبدیل نکن جون اسم اوراز واسه شما خیلی بزرگتر از دهانتونه
دوما سعی کن برای باقی کوهنوردا ارزوی صانحه نکنی تا حوادث پی در پی در برنامه های خود خواهانه امثال فریدیان رو طبیعی جلوه بدی!!
ممنون از شدت بر اشفتگیت در کامنت هات:)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد